سلام.
دوستان گلم الان یه اتفاق غیر منتظره افتاد.فکرم مستقیم اومد رو انجمن تا اول از شما راهنمایی بگیرم.
من پرورشگاه ماهیامم و اینجا تنها زندگی میکنم.الان ساعت 3.37 شبه.دوستم میخواست بره مشهد برای عمل جراحی و اومده بود خونه ما تا از اینجا بره.الان که رفت من درب حیاطو باز گذاشتم و رفتم بدرقش .وقتی برگشتم و درو بستم و اومدم رو ایوون یدفعه احساس کردم تنها نیستم....چشتون روز بد نبینه .یه دفعه دیدم یک سگ خیلی بزرگ تو باغچست و زل زده تو چشام ....شدیدا ترسیدم و نزدیک بود سکته کنم .خشکم زده بود.وقتی به خودم اومدم آروم رفتم درب حیاطو باز گذاشتم تا بره و پاورچین پاورچین اومدم تو خونه و درو بستم.دیدم وسط حیاط نشسته و تکون نمیخوره.از باز بودن درهم میترسیدم که دزدی چیزی باز نیاد .بد رفتم تو منگنه.یمقدار که گذشت دیدم سگه برو نیست .دلو زدم به دریا و رفتم طرفش یکم سرو صدا کنم پاشه بره...اما وقتی رفتم جلوش یدفعه پاشد ایستاد سرشو پایین گرفت و شروع کرد به خرخر کردن....ازش دورتر شدم چراغ قوه روشن کردم دیدم گردن سگه بیچاره کلا نصفش نیست .انگار دعوا کرده و ترسیده و اینجا پناه آورده .همه گردنش خونیه و صحنه بسیار دلخراشیه .چشای سگه هم خیلی ترسناکه به قرمز میزنه .با دیدن این صحنه ها ترسیدم سگ هار باشه و دوباره اومدم داخل .وقتی از پنجره نگاه کردم دیدم رفته تو انباری.رفتم تو حیاطو درو بستم و در جای مرغ و خروسامم محکم کردم نره سروقتشون/غذای فردامم گذاشتم براش تو حیاط تا بخوره اما اعتنایی نکرد .رفته رو وسایل و خوابیده تا نزدیک میشم خر خر میکنه که نیا نزدیک احتمالا.
لطفا راهنمایی کنید الان با این چکار کنم ؟؟؟تا حالا هیچوقت از یه سگ انقدر نترسیده بودم .خیلی ترسناکه.



 پاسخ با نقل قول


