مشاعره ی حیواناتی

[nasreen5]

شنیدم که در تنگنایی شتر**********بیفتاد و بشکست صندوق دُر

سعدی

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصائی
خلاف من که بگرفتست دامن در مغیلانم
من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاک رود صورت
هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم
سعدی

[محمد صادق بهمنش]

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصائی
خلاف من که بگرفتست دامن در مغیلانم
من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاک رود صورت
هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم
سعدی

موش با جاروب در سوراخ نتوان رفت************خواجه با چندبن علایق چون به حق واصل شود

صائب

[nasreen5]

موش با جاروب در سوراخ نتوان رفت************خواجه با چندبن علایق چون به حق واصل شود

صائب

در شکنج سر زلف تو دریغا دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی!
سعدی

[محمد صادق بهمنش]

در شکنج سر زلف تو دریغا دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی!
سعدی

یا رب آن آهوی مُشکین به ختن باز رسان*************وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان
حافظ

[nasreen5]

یا رب آن آهوی مُشکین به ختن باز رسان*************وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان
حافظ

نی نی به از این باید با دوست وفا کردن
نی نی که از این باید تقصیر و جفا کردن
مرغی که چشد یک دم از دانه دام تو
در خاطر او ناید آهنگ هوا کردن
مولانا

[محمد صادق بهمنش]

نی نی به از این باید با دوست وفا کردن
نی نی که از این باید تقصیر و جفا کردن
مرغی که چشد یک دم از دانه دام تو
در خاطر او ناید آهنگ هوا کردن
مولانا

ناصح از بیهوده گویی آبروی خویش برد********* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
صائب تبریزی

[nasreen5]

ناصح از بیهوده گویی آبروی خویش برد********* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
صائب تبریزی

ای یار قلندر،دل تنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو
مولانا

[محمد صادق بهمنش]

ای یار قلندر،دل تنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو
مولانا

واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس*********طوطیِ طبعم ز عشقِ شِکّر و بادامِ دوست

حافظ

[nazmi]

واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس*********طوطیِ طبعم ز عشقِ شِکّر و بادامِ دوست

حافظ

تا بود گربه در کمان وکمین............. موش را گلشن است زیر زمین
سنایی

[محمد صادق بهمنش]

تا بود گربه در کمان وکمین............. موش را گلشن است زیر زمین
سنایی

نشانِ عهد و وفا نیست در تبسمِ گل**************بنال بلبلِ بیدل که جای فریاد است

حافظ