خوکچه های گوگولیه من

[themis]

بعله جات خالی الان داشتم باهاشون بازی میکردم همچین زدم لهشون کردم که فکر کنم این سوتای الانشون فحشایی باشه که دارن بارم مبکنن
بابا بجان خودم من که 4تا خوکچه دارن اصلا همچین بویی که بخواد خوب حس بشه نمیدن. حتی وقتی زیرشون دیگه لجن بشه. مگه اینکه سرم رو بکنم تو خونشون کاملا اونوقت بو بده... اینا هم که همه چیز میخورن از بس مامانم دوسشون داره میبینی هم نیم ساعت با یک مدل غذا بالا سرشونه و باهاشون حرف میزنه. میگم غذا نده بهشون، میگه الهیییی نگاشون کن چطور میان بالا واسه غذا... تلپ یک عالم غذا میریزه واسشن
همچین که دیگه مامانم حرف بزنه و صداش بیاد اونوقت از سروصدای اینا این میشه قیافم
اما بچه های من پر سروصدا و شیطونن. ایشالله هم زودتر میری خونه خودتون راحت و بی دردسر.... آب هم اصلا نمیخورن که فکر کنم بد باشه.
عکس ازشون بذار دلم یکذره شده ها

اب براشون بزار هوسیه یه وقت می خورن یه وقت نه ولی جدا نباید بی قاعده بهشون غذا بدی درمورد بوشون هم بستگی به آدمش داره مثلا من که عاشقشون هستم زیاد حساس نیستم چی بشه یکم احساس کنم حتی الان که اواره هستیم بالا شب بالا سر خودم می خوابن اما مامان اینا که زیاد خوششون نمی یاد و حساسن خیلی اذیت می شن ... عموحمید امروز صبح گشنمون بود مامانی بهمون خیار داده بود ولی مامان خواب بود خو ما گشنه بودیم خیار کم بود رفتیم بالا سر مامان فیس تو فیس چشم تو چشم زل زدیم بهش هی تشعشع دادیم هی تشعشع دادیم یه دفه چشمش رو باز کرد فیس تو فیس شد از رو رفت پا شد برامون سبزی آورد بعدشم عموجون ما که تازه با کلاهمون عسک گذاشتیم چشم بازم فیگور میاییم ازمون عکس بگیره توی این چند روز آینده

[felon]

نه برعکس من اینهمه بچه داشتم هیچکدوم دختر نمیشه!
میبینی ک فقط یدونه پسمل دارم....همه دخترن
پسر یکیش کافیه.....!
زیادم هست اصن

اصنشم پسمل از همش بهترتره... آخه معمولا پسرا خوشگل ترن... جدی میگم به انسان کاری ندارم ها سوتفاهم نشه اما توی پت ها نر معمولا خوشگل تره از ماده... هرچند ماده ها مهرون ترن و زودتر عادت میکنن بهت. تازه خواستنیتر هم هستن... چون لوسن

[themis]

نرها تا پای ماده وسط نباشه و یکی شون کوچیکتر باشه دعوا نمی کنن خیلی کم پیش میاد ژولی الان کاملا بالغ شده اما همدیگر رو خیلی دوست دارن حتی وقتی ژولی از دهن هپی غذا می گیره دعواشون نمی شه یکی دوبار من یه چیز وحشتناک ترسناک دیدم اونم توی تاریکی یه دفه دعواشون شد شروع کردن دندوناشون رو بهم زدن ودنبال هم کردن که من یکی شون رو بغل کردم یه ربع ساعتی از هم دور بود قضیه فیصله پیدا کرد وگرنه خوب و خوش دارن باهم زندگی می کنن من واقعا چیزی ندیدم که خطرناک تا دردسر ساز باشه بعدشم اقا حمید می تونی با قفسه جا درست می کنی با همون قفسه دیوار درست کنی هم همدیگر و می بینن و بوی همو حس می کنن هم باهم جفت نمی خورن بی خیال اکواریوم بشو ضرر مالی بهتره تا اینکه بچه ات مریض بشن اینا بویایی شون از ما خیلی قوی تره همون بویی که به نظر شما نمی یاد اینا صد برابرش رو حس می کنن من حتی یه مدت هپی رو شبا مجبور بودم توی باکس بخوابونم اونم باکسی که دورش می دونید سوراخ سوراخ بازم عذاب وجدان داشتم حس می کردم بو می پیچه توش

[felon]

خوب این عروس ما رو بدید ما ببریم جاتون باز می شه ... هاهاها

اااااا مگه نگقتی بالاخره مجبوری فلون رو بخوای ها؟ها؟ها؟ بگرد شاید بهر پیدا شد... اصنشم قهرم

[felon]

اب براشون بزار هوسیه یه وقت می خورن یه وقت نه ولی جدا نباید بی قاعده بهشون غذا بدی درمورد بوشون هم بستگی به آدمش داره مثلا من که عاشقشون هستم زیاد حساس نیستم چی بشه یکم احساس کنم حتی الان که اواره هستیم بالا شب بالا سر خودم می خوابن اما مامان اینا که زیاد خوششون نمی یاد و حساسن خیلی اذیت می شن ... عموحمید امروز صبح گشنمون بود مامانی بهمون خیار داده بود ولی مامان خواب بود خو ما گشنه بودیم خیار کم بود رفتیم بالا سر مامان فیس تو فیس چشم تو چشم زل زدیم بهش هی تشعشع دادیم هی تشعشع دادیم یه دفه چشمش رو باز کرد فیس تو فیس شد از رو رفت پا شد برامون سبزی آورد بعدشم عموجون ما که تازه با کلاهمون عسک گذاشتیم چشم بازم فیگور میاییم ازمون عکس بگیره توی این چند روز آینده

باشه امتحان میکنم. غذا هم که نمیشه بهشون نداد... هی جیغ داد میکنن که بهشون غذا بدم. مثل الان... همین 10دقیقه قبل بهشون غذا دادم.
در مورد بو که گفتی 100 در صد موافقم... بعضی موقع ها بابام میگه بو میدن تمیزشون کن. منم هرچی بو میکنم میبینم بویی نمیاد.. میرم دعواااااااااااا
الهی.... بخورمتون من شما فسقلیارو... همونجوری که فلون رو خوردم
آره اما بازم عکس میخوااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااام... پس زود...
کلاه رو چطور رو سرشون ثابت میکنی؟ میوفته که!

[felon]

خوب بالاخره خونه ی فندوق و آلوین رو از فلون و فلفل جدا کردم...
اما آلوین و فندوق توی آکواریوم ساکن میشن و فلفل و فلون هم توی خونه ی جدیدشون...

اینم عکساش...







بدون شرح

[felon]

این هم عکسای فلون به سفارش نسرین جان... دیشب قول دادم بذارم اما اینترنتم قطع شد نمیدونم چرا... معذرت میخوام

[piterking]

اااااا مگه نگقتی بالاخره مجبوری فلون رو بخوای ها؟ها؟ها؟ بگرد شاید بهر پیدا شد... اصنشم قهرم

خوب به پیتر من حق بده ... دو روزه اومدی عروسشو بردی خوب ازتون به دل گرفته الان قلبش شکسته طول می کشه حقیقتو قبول کنه

[nima.h]

وای من چندساعت نبودم چقدر عکسای خوشمل خوشمل گذاشتی داداشی. چقدر خوشحال شدم فلفل بهم سلام کرده بود چه خلاقیتی. خونه جدیدشونم مبارکه . فلون شیر نمیخوره مگه جداش کردی؟ ماشالا فلون چه درشته بزنم به تخته. ایشالا خدا حفظشون کنه.
منم زیز خوکچه هد اول پارچه میزاشتم خیلی زود کثیف میشد و شستنش دردسر بود الان پوشال میریزم زیرشون خیلی راحت و تمیزتره بو که اصلا نمیگیره الان دوهفتس زیرشونه از بو خبری نیست تمیزهم هست واقعا . فقط وقتی جفتک میندازن تا دومتر حاشیه لونشون پوشالیه . راستی حمید جان تو به خوکچه هد یونجه نمیدی؟ آخه توعکسا چیزی ندیدم برام سوال شد؟ نکنه فقط غذا تازه میدی؟؟؟؟
وای از خنده مردم وقتی هوندم بهشون روزنامه میدی بخورن کلی خندیدیم اینجا دورهم . هی شبا نگین عمو نیما خوابه . شما هم اگه از 8صبح سر کلاس دانشگاه باشیدو آزمایشگاه و اینا تا 8شب بعدشم بیاین یه باغ وحش رو جمع کنید واقعا دیگه جنازه میشد . متاسفانه داداشم هرشب خونه نیست که بهشون برسه و بعضی شبا که تنهام کارم خیلی زیاده و دیگه چشام بزور باز میمونه. بعله همچین پسری هستم من بعله....

[nasreen5]

سلام...
به به چ خونه ای براشون درست کردی...خیلی خوب شده...
خوب کاری کردی جدا کردی اما حواست ب بلوغ فلون و فلفل باشه....بهتره باهم جفت نخورن...

الهی این فلون عشقه منه...دل داری حمید؟!ببین چقد بانمک تره...
چیه اون فلفل ریشو اخه!!!!
ب دل نگیریا....شوخی میکنم...همشون خوشگلن