چشم منو دور دیدین دیگه . نسرین هم فکرکنم بیهوش شده از خستگی نگران نباش خبر آوردن خوبه .![]()
فدات عزیزم دیشب از خستگی زود خابیدم این باغ وحش و تا جمو جور کردن و شب و روز رسیدگی کردن دیگه انرژی نمیزاره برا آدم.
یزره نصیحت کردم ادای مامان باباهاتونو دربیارم دل تون بوزه من تنهام هیچکسی بهم گیر نمیده![]()




 بعله نبودی دیگه..... تازشم نسرین یهو غیبش زد و ادامه نداد که همچین یخورده هم نگران شدم اما خوب منتظریم تا شرف یاب بشن تا عکس سندی رو که بهش قول دادم رو بذارم و از سلامتیش هم مطمعن بشم. جان ما بیخیال نیما جان... هرروز از این حرفا میشنویم، فکر کن بزرگترای دیگه مثل مامان بزرگ و ..... همه هم همین نصیحتارو میکنن... بسسسسسسسسسسسسسسسسسسسه

 پاسخ با نقل قول

.gif)
.gif)
. نسرین و حمید داداش یه شب تنهاتون گذاشتما چقدر شلوغ کردین .شادی روببینین چقدر خوبه نصف شماهاست .بزرگ شدید دیگه اینقدر شیطون نباشیدنسرین بشین درستو بخون بجای حیوون نگه داشتن حمید توهم بزرگ شدی دیگه واسه خودت مهندسی شدی حیوون چیه هردوتون اون حیوونارو بدین به من به زندگیتون برسین آخه یعنی چی. (پدر مادرتون کم بودن منم اضافه شدم) 


.gif)
