سلام
جمعه شب مهمون داشتیم
همه سرگرم کار و پذیرایی بودیم
جوجو هم که طبق معمول روی شونه یک نفر نشسته بود و مشغول خود آرایی بود (اون یه نفر اون موقع دختر خاله م بود)
موقع سفره انداختن دختر خاله ام جوجو رو گذاشت روی تکیه گاه مبل که نزدیک اوپن آشپزخونه هست
همه مشغول کار بودیم یهوووو خواهرم داد زد جوجو چیکارررر میکنیییییییییییییییییییی و پرید جوجو رو برداشت
فضول خان مشغول گاز گاز کردن عود بود که خواهرم مچشو گرفت و نوکش رو شست
بلا فاصله زنگ زدیم به دکتر و دکتر گفتن که چیزی نیست
ولی تا چند ساعت بعدش جوجو هر جیغی که میزد بوی عود میومد:smile (6):
خودشم که دیگه هیچی شده بود عود سیارررررررررررررررررر)