انسانی به نام رتوایلر!
زندگی با رتوایلر، آسان نیست. نه بخاطر خلق و خوی خشنش یا جثه بزرگی که دارد. بلکه دشواری زندگی با او به خاطر هوش سرشار، اعتماد به نفس عجیب و ارتباط عمیقی است که با صاحبش برقرار می کند. البته می توان از رتوایلر، هیولایی ساخت که به هیچ کس رحم نکند؛ همه را به یک چشم ببیند و اعتماد به نفس و آرامشش را از او گرفت.
یادم است که روز آخر جشنواره سگ های خانگی، پشت میله های بسته ایستاده بودم تا سگ های شرکت کننده را ببینم. بویژه رتوایلرها را. چند دقیقه گذشت. یکی از 3 روتوایلر برتر بخش مسابقه را دیدم. با طناب کلفت، پوزه اش را بسته بودند. چشم بند داشت. مثل گوسفند، دست ها و پاهایش را طناب پیچ کرده بودند. 3نفری و به خشم، او را درون صندوق عقب یک پژو 206 بدون صندوق می چپاندند.
جلو نرفتم؛ نه بخاطر ترس از سگی که بسته بود؛ بلکه به خاطر آدم هایی که باز بودند ...
اما "دانوش" من، نه پوزه بند دارد و نه همیشه به زنجیر بسته است. مفهوم 40کلمه را می داند و 10فرمان اولیه را به خوبی اجرا می کند. او مرد سفر است. 30 سفر طولانی به دشت و کوه، جنگل و کویر، دریا، از او همسفری همیشگی ساخته است. پیش خودم فکر می کنم که هر سفر، برای "دانوش"، یک تجربه جدید است. رویارویی با آب و هواهای گوناگون، حیوانات بومی و انسان هایی که گاه مزاحمند؛ راهپیمایی های طولانی، کوهنوردی، شنا و گشت زنی در جنگل و کویر، توانایی های دانوش را بالا برده است.
او حالا 11ماهه است. 45 کیلو وزن دارد و هنوز برای یادگیری، توان و استعداد.