اسدآباد - ایرنا - دل به آسمان زده اند، عزم کوچ به سمت برکه همیشگی دارند، کوچی که عادت هر ساله شان است؛ غافل از آنکه امسال گندابی از فاضلاب های اسدآباد همدان در انتظارشان است.





به گزارش ایرنا، هرچند که سرما و گرسنگی وادارشان می کند به کوچیدن، اما کوچشان رنگین کمان زیبایی است که بر پهنه آسمان نیلی می کشند. جوانترهای گروه به ویژه آنهایی که نخستین کوچ زندگیشان را تجربه می کنند، گاهی شیطنت کرده و از بقیه جلو می زنند و با شور و شعف و معلق زنان جوانی خود را به رخ می کشند.

روی دیگر کوچ موجی از دشواری‌ است و خاطره های غم انگیز از همسفرانی که تاب نیاورده و هرگز به مقصد نرسیده اند. اصلا کوچ با همه شیرینی و تلخی اش بخش جدانشدنی از زندگی مرغابی های مهاجر است.

از مسافت طولانی چند هزار کیلومتری هیچ شکایتی نمی کنند. بیراهه هم نمی روند، آنها هر سال فرسنگ ها به امید تالاب های پرآب و برکت اسدآباد همدان بال می زنند تا درمنزلگاه پاییزی خود بیتوته کنند.
سفر به لحظه های پایانی می رسد. چشمان جستجوگر مرغابی ها را وحشت فرا می گیرد، نگاه ها به سوی بزرگترها می چرخد، پس تالاب کجاست؟

چند مرغابی جوان که به گمان اشتباه بودن راه، دنبال برکه ای برای رفع تشنگی و اطراق پاییزی دوباره پر کشیده بودند، از بلندای آسمان با شور و هیجان باز آمدند و هم قطاران را به پرواز به سوی برکه ای کوچک در آن سوی دشت مژده دادند و مرغابی ها شادمانه پر کشیدند. غافل از آنکه برکه گندابی بیش نیست و با جسم و جان ظریقشان مهربان نخواهد بود، گندابی از فاضلاب شهری... .
و اینگونه صدها مرغابی مهاجر مهمان تصفیه خانه فاضلاب شهر اسدآباد شدند. از دور سفیدی مرغابی ها در کدورت فاضلاب ها برق می زند. ما را که می بینند؛ بال بال زنان خود را لابلای نیزارهای روییده در اطراف تصفیه خانه پنهان می کنند و حسرت گرفتن عکسی از تجمع زیبایشان را به دلم می گذارند.
انتظار کشیدن بی فایده است؛ مرغابی ها ترسیده اند و تا از امنیت اینجا مطمئن نشوند آشکار نمی شوند. باید ساعتها کمین کرده و ساکت بمانیم تا پرنده ها را دوباره ببینیم.
رئیس حفاظت محیط زیست شهرستان اسدآباد این سخنان را براساس تجربه 9 ساله اش در محیط بانی می گوید و از دیدار دوباره مرغابی ها ناامیدمان می کند.

اما دقایقی بعد با دوربین شکاری به تماشای پرنده ها دعوتمان می کند. «روح الله زال پور» با حوصله برایمان توضیح می دهد پرنده هایی که می بینید غاز، مرغابی، چنگر، اردک، حواصیل و کشیم هستند.
حتی تلفظ نام برخی از آنها برایمان دشوار است، ولی دیدن پرهای رنگارنگ مرغابی ها و شیرجه زدنشان درون آب آنهم از دریچه دوربین محیط بانی بسیار ذوق زده مان کرد.

اما عمر شادیمان کوتاه است. پناه آوردن این پرنده های زیبا به آب های کدر و متعفن خاطرمان را سخت می آزارد و من در جستجوی پاسخی برای اطراق نابجای پرنده ها چشم به دهان رئیس حفاظت محیط زیست دوخته ام.

وقتی با طبیعت مانند خانه خودمان انس نداریم، وقتی دریاچه و تالاب هایش را از شدت بهره برداری های غیر اصولی خشک می کنیم، خلاصه وقتی مانند بختک به جان طبیعت بیچاره افتاده و نفسش را بند آورده ایم، باید پرندگان مهاجر را اینگونه آواره و در به در ببینیم. او چهره در هم کشیده و از بداخلاقی ما آدم ها حکایت می کند، ما سکوت کرده ایم و فقط گوش می دهیم؛ حرف حساب جواب ندارد.

دیدن مرغابی ها بدون دوربین شکاری برایمان میسر نشد، هرچند تخصص دانشگاهی نمی خواهد و فقط نیازمند قدری حوصله و صبوری است، چیزی که در شرایط دردآور موجود امکان پذیر نیست.
زال پور پیشنهاد می دهد سری به تالاب پیرسلمان بزنیم شاید آنجا پرنده های مهاجر را ببینیم. در بین راه با ته لهجه شیرین شمالی سعی می کند تلخی دیدار مرغان مهاجر در گنداب های شهر را از دلمان پاک کند. او محیط بانی کاربلد است، فرزند دریا و جنگل و با پرنده ها انس و الفتی دیرینه دارد.

به تالاب پیرسلمان می رسیم. حال و روز این تالاب هم چنگی به دل نمی زند. هرسال سایه خشکسالی برسر تالاب، بزرگ و بزرگ‌تر شده و آنرا کوچک و کوچکتر کرده است. آنقدر کوچک که دیگر به چشم مرغابی ها نمی آید. اگر اغراق نکرده باشم آنچه از تالاب پیرسلمان بجا مانده در حد و اندازه هایی نیست که بتوان نام تالاب بر آن نهاد و شاید جلوه ای دکوری و نمایشی بجا مانده است.

رئیس حفاظت محیط زیست خبر دیگری از مرغان مهاجر می دهد که بیشتر غمبارمان کرد. تعدادی از پرنده های مهاجر به امید یافتن تالاب فصلی 'چم شور' به آن سوی دشت اسدآباد پرواز کرده و در نبود تالاب به اندک آبی که پشت سد نیمه کاره این منطقه جمع شده، قناعت کرده و تا زمانی که سرما اسخوان سوز نشده و آبها یخ نزده باشد، در این مکان می مانند.
شواهد حاکی از آن است که تالاب‌های اسدآباد یکی پس از دیگری از نفس می‌افتد و به جای میزبانی از پرنده های مهاجر، مهمانانش را جواب می کند.

از پیرسلمان که پیر و مراد مردم این منطقه و همسایه دیوار به دیوار تالاب است، سالی پر باران تمنا می کنیم تا رودخانه ها و تالاب های شهرمان سیراب شده و زیستگاهی امن در نظر مرغان مهاجر جلوه کند. شاید که راهشان را به سوی سرزمینی دیگر کج نکنند تا فرزندانمان هم آنها را ببینند؛ البته در برکه های پرآب و سرسبز نه فاضلاب.