نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4
  1. #1
    کاربر تازه وارد

    محل سکونت
    تهران
    نوع حیوان خانگی
    سگ
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    22966

    تنها ماندن سگ

    با سلام... همسرم بدون رضایت من اقدام به خریدن سگ کرد. یک سگ یک ماهه نژاد شیتزو. من خیلی به سگ ها علاقه دارم و وابستگی شدیدی بهشون پیدا میکنم به طوری که مطمئنم با وجود سگ زندگیم مختل خواهد شد واگر خدای نکرده روزی بلایی سر سگم بیاد دیوونه میشم. به همین دلیل هیچ وقت دلم نمیخواد سگ داشته باشم. مخالفت شدید من با این قضیه باعث شد شوهرم سگ رو ببره شرکت ازش نگهداری کنه. این سگ رو هر شب تنها میزاره و میاد خونه. یعنی این سگ هر شب توی شرکت تنهاست. روزا هم تا بره شرکت این سگ حدود 10 الی 12 ساعت بعضی وقتا هم بیشتر تنها میمونه. من خیلی نگران این سگ هستم و احساس عذاب وجدان داره دیوونم میکنه. اما کاری از دستم بر نمیاد. همسرم گوشش به حرفم بدهکار نیست و راضی نمیشه این سگ رو واگذار کنه. من هم واقعا در توانم نیست که این سگ رو بپذیرم چون فوق العاده احساساتی هستم و وجود سگ در زندگیم و نگرانی هایی که براش خواهم داشت حالمو بد میکنه. الان هم که سگ شرکته از ناراحتی و دلواپسی براش دارم افسردگی میگیرم. دایم گریه میکنم. حالا سوال من اینه. این سگ از تنها موندن زیاد واقعا افسرده میشه؟ واقعا اذیت میشه؟



  2. #2
    کاربر اخراج شده

    محل سکونت
    -
    نوع حیوان خانگی
    -
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    19995
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sara62 نمایش پست ها
    با سلام... همسرم بدون رضایت من اقدام به خریدن سگ کرد. یک سگ یک ماهه نژاد شیتزو. من خیلی به سگ ها علاقه دارم و وابستگی شدیدی بهشون پیدا میکنم به طوری که مطمئنم با وجود سگ زندگیم مختل خواهد شد واگر خدای نکرده روزی بلایی سر سگم بیاد دیوونه میشم. به همین دلیل هیچ وقت دلم نمیخواد سگ داشته باشم. مخالفت شدید من با این قضیه باعث شد شوهرم سگ رو ببره شرکت ازش نگهداری کنه. این سگ رو هر شب تنها میزاره و میاد خونه. یعنی این سگ هر شب توی شرکت تنهاست. روزا هم تا بره شرکت این سگ حدود 10 الی 12 ساعت بعضی وقتا هم بیشتر تنها میمونه. من خیلی نگران این سگ هستم و احساس عذاب وجدان داره دیوونم میکنه. اما کاری از دستم بر نمیاد. همسرم گوشش به حرفم بدهکار نیست و راضی نمیشه این سگ رو واگذار کنه. من هم واقعا در توانم نیست که این سگ رو بپذیرم چون فوق العاده احساساتی هستم و وجود سگ در زندگیم و نگرانی هایی که براش خواهم داشت حالمو بد میکنه. الان هم که سگ شرکته از ناراحتی و دلواپسی براش دارم افسردگی میگیرم. دایم گریه میکنم. حالا سوال من اینه. این سگ از تنها موندن زیاد واقعا افسرده میشه؟ واقعا اذیت میشه؟
    سلام. خواهرعزیزم وابستگی شما و احساسات بیش از اندازتون داره به این توله اسیب جدی میزنه. نگهداری از یک توله یکماهه در این وضعیت که دائما به تغذیه و رسیدگی نیاز داره انسانی نیست. مسئله فقط افسردگی نیست. این بچه مثل یک زندانی اونجا اسیره. اذیت میشه. شما که در هر صورت این نگرانی رو دارید ، چه بسا در حال حاضر استرس بیشتری هم داشته باشید، پس یا کمی در تصمیم و احساساتتون تجدید نظر کنید یا خیلی جدی تر از قبل با همسرتون در مورد اتفاقات ناگواری که ممکنه جان این بچه رو به خطر بندازه صحبت کنید. قرار نیست اگر عهده دار سرپرستی حیوانی هستیم حتما با اتفاقات سخت روبرو بشیم. اگر با این دید به موضوع نگاه کنید ، پس در همه موارد باید شک و نگرانی همراهتون باشه نه فقط در مورد حیوانات. با این عقیده ، زندگی عملا مختل میشه.

    اگر با مشکلی مواجه بشه مقصر هر دو نفر هستید و بی شک عذاب وجدان بیشتری خواهید داشت . شما برای وابسته نشدنتون و ایشون برای بی توجهی و کم اهمیت دونستن جان یک موجود زنده و لجاجت برای نگهداریش. 10_12 ساعت تنها؟!!! اونهم یک بچه شیرخوار؟ چطور این مدت غذا میخوره؟
    حیوانات اسباب بازی نیستن که برای خودخواهی یا علایق شخصی ، به هر قیمتی که هست و در سختترین شرایط ، بدون در نظر گرفتن سن و نیازهای اونها ، اسیرشون کنیم. این بچه به مادر یا یک سرپرست آگاه احتیاج داره که زمان زیادی برای مراقبت ازش صرف کنه.

    لطفا جدی بگیرید.

  3. #3
    کاربر تازه وارد

    محل سکونت
    تهران
    نوع حیوان خانگی
    سگ
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    22966
    این حرفای شما رو که خوندم دیگه حالم بدتر شد. اصلا نمیدونم باید چکار کنم. من از پس نگهداری این سگ بر نمیام. شاید باورتون نشه اما من آدمی هستم که اگه سگ داشته باشم حتی دلم نمیاد 3 روز بزارمش پانسیون که برم مسافرت. دلم نمیاد جایی برم و نبرمش. واقعا همه زندگیم میشه اون سگ. اگه مریض بشه طاقت ندارم. بعدش هم همیشه ترس روزی رو دارم که از دستش بدم. یعنی اگه اون روز بیاد که از دستش بدم میمیرم. من تا به حال خودم سگ نداشتم. اما قبلا یکی از دوستان بود که میخواست بره مسافرت سگشو میداد به ما که ازش نگهداری کنیم. توی اون مدت من زندگی نداشتم. نه جایی میرفتم نه میتونستم غذا بخورم چون میومد توی چشمام زل میزد. برادرم دعواش میکرد که بره. اونم میرفت ولی غذا دیگه از گلوم پایین نمیرفت. یکبار که مریض شد من مردم و زنده شدم. همون موقع با خودم گفتم هیچ وقت این کارو با خودم نمیکنم که با سگ آوردن خودمو آزار بدم چون روحیه من اصلا سازگار نیست با این قضیه... ببخشید این حرفا رو به شما میزنم.
    من با این روحیه اون وقت شوهرم با بی فکری و به خاطر خودخواهی خودش داره این موجود بی گناه رو آزار میده و با روح و روان من هم بازی میکنه. فقط از خدا میخوام سر عقل بیاد و این سگ زبون بسته رو بده به کسی که شرایط نگهداریشو داره. من که دیگه زندگی ندارم. رسما دارم دیوونه میشم به خاطر اون سگ...

  4. #4
    کاربر تازه وارد

    محل سکونت
    تهران
    نوع حیوان خانگی
    سگ
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    27362
    حالا که ۲ سال از این ماجرا میگذره خیلو دوست دارم بدونم بالاخره چه بلایی سد اون سگ بیچاره اومد؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تبلیغات متنی : کیف لپ تاپ