پرنده های آلپنیا

[Ali.Aghaei]

آقا لذت بردیم عالی بود.................

[alireza.alpnia]

آقا لذت بردیم عالی بود.................

قربون محبت شما.لطف دارید

[texima]

چرا خانواده واکینگهام؟ممنون از لطفت.فعلا از هوا و زمین داره برام فنچ و مرغ عشق میاد.خودم وقت ندارم برسم.یعنی این روزا به زور به خودم میرسم.نیومده فوروارد می کنم خونه دوست و آشنا

سلام
منظورم اون برنامه کودکه نیست منظورم خانواده فنجهای خودمه که اسمشون رواینطوری گذاشته بودم :D که البته دیگه بین مانیستن
خدابرات حفظشون کنه بیشتربشن :-D

Sent from my GT-S5300 using Tapatalk 2

[antilong]

وای چه نازی(مثل فنچهای خودم ولی مال من همه سفیدن)

اینجا بابله یا رامسر؟

[alireza.alpnia]

وای چه نازی(مثل فنچهای خودم ولی مال من همه سفیدن)

اینجا بابله یا رامسر؟

ممنونم.همچین با ناز هم خوابمو خراب می کنند.جفت هارو جدا کردم.اگه قفس هارو دور از هم بزارم ماده ها قورقور می کنن.اگه نزدیک بزارم مدام همو صدا می کنن.کلا موقع خواب بیشتر دلشون واسه هم تنگ میشه.دیگه گاهی مجبورم با یه پارچه قفس رو تاریک کنم که ساکت بشن.جدیدا عادت کردند هر چی هم خونه روشن باشه و سرو صدا و... ساعت 8 شب میرن تو لونه میخوابن.6صبح تا هوا روشن میشه بیداری میزنن اونم به چه شدت.نر سفیده یه نفس میخونه.نر زبرا هم پا به پاش میره.ماده ها هم همو صدا می کنن.جدیدا نرا رو تخم هم که میشینن از همون تو لونه میخونن.
اینجا بابله.البته اون گل های پشت قفس تو حیاط هم جزئی از سرگرمی هام شده.دنیای جالبی داره.

[antilong]

ممنونم.همچین با ناز هم خوابمو خراب می کنند.جفت هارو جدا کردم.اگه قفس هارو دور از هم بزارم ماده ها قورقور می کنن.اگه نزدیک بزارم مدام همو صدا می کنن.کلا موقع خواب بیشتر دلشون واسه هم تنگ میشه.دیگه گاهی مجبورم با یه پارچه قفس رو تاریک کنم که ساکت بشن.جدیدا عادت کردند هر چی هم خونه روشن باشه و سرو صدا و... ساعت 8 شب میرن تو لونه میخوابن.6صبح تا هوا روشن میشه بیداری میزنن اونم به چه شدت.نر سفیده یه نفس میخونه.نر زبرا هم پا به پاش میره.ماده ها هم همو صدا می کنن.جدیدا نرا رو تخم هم که میشینن از همون تو لونه میخونن.

اخ گفتی این هایی که گفتی تنها دلیلیه که مامانم نمی ذازه بیشتر از 1جفت داشته باشم

[alireza.alpnia]

خوب بالاخره عروس ما هم رسید.البته بصورت موقت.چون برای کسی خریدم و قراره 2-3ماه دیگه بره دست صاحب اصلیش.خودم بخوام بگیرم سفید یا زرد میگیرم.اما دوستمون اسرار داشت این شکلی باشن.









دیشب که آوردمشون خونمون به کل هنگ کرده بودن.صبح دیدم ریست شدن.الان هم اون بزرگتره داره واسه خودش جیغ میزنه.نمیدونم چطور ساکتش کنم.
اسم دوستمون محمد باقر هست.واسه همین اسم یکی رو گذاشتیم کل باقر(همون کچله)اون یکی هم شد کلثوم.البته بیشتر قرتی بهش میاد.واسه خودش ادا اصول داره

اینا هم موقت رسیده دستم.چون همون مغازه ای که ازش خریدیم داره دکور مغازشو تغییر میده.گفت تو سلیقه نگهداریت خوبه برام نگهش دار یه عروس طلبت.منم خجالت کشیدم گفتم عروس که قابل نداره.همینا خوبن.اینقدر اخیرا خجالتی شدم من







البته هنوز تو مغازن تا خودش بیاره خونمون

[اسکندری]

سلام.واقعا کلکسیونی از زیبایی هستن و توصیه میکنم تا زمانیکه در کنارتون هستن از زیبایی و در کنارشون بودن لذت ببرید.موفق باشید

[alireza.alpnia]

راستی برای رام کردن جوجه عروس هاباید چکار کنم؟
اونیکه بزرگتره یکم پر رو تره ولی اون کچله همش میترسه.گاهی هم یکم درگیر میشن.البته جزئی.مغازه داره میگفت کچله نره.اون تاجداره ماده.نظر شما چیه؟البته از گروه مدیریت عذرخواهی می کنم که اینجا میپرسم.چون با گوشی میام یکم سخته صفحه عوض کنم.در اولین فرصت سوالامو اونجا مطرح می کنم.

[alireza.alpnia]

سلام.واقعا کلکسیونی از زیبایی هستن و توصیه میکنم تا زمانیکه در کنارتون هستن از زیبایی و در کنارشون بودن لذت ببرید.موفق باشید

ممنونم جناب اسکندری.بله واقعا زیبا هستن.فقط اسم اون جفت که زرد و زعفرانی رنگ هستن رو نمیدونم اصلا.
البته برای خرید عروس سر اون قولی که به شما دادم هستم و حتما مزاحمتون میشم.