عمق میدان در عکاسی ماکرو

یکی از ویژگی های مشخص در عکاسی ماکرو شکار سوژه در فواصل نزدیک است.در حالیکه نزدیکی این دوربین به سوژه منجر به شکار بصری سوژه در یک چشم انداز زیبا شده است.این نوع عکاسی چالش های تکنیکی منحصر به فردی را به ارمغان خواهد آورد.

.
عمق میدان در عکاسی ماکرو DOF ) )

یکی از بزرگترین چالش ها برای عکاسان ماکرو دستیابی به فوکوس شارپ برای تمام عناصر مهم صحنه است.در این تصویر تنها قسمت های سفید بال های یک پروانه فوکوس شده اند.

یکی از ویژگی های مشخص در عکاسی ماکرو شکار سوژه در فواصل نزدیک است.در حالیکه نزدیکی این دوربین به سوژه منجر به شکار بصری سوژه در یک چشم انداز زیبا شده است.این نوع عکاسی چالش های تکنیکی منحصر به فردی را به ارمغان خواهد آورد.
در این مقاله به یکی از مهمترین این چالش ها یعنی عمق میدان رسیدگی میکنیم.واژه ی عمق میدان به منطقه ای در جلو و یا پشت نقطه ای اشاره میکند که روی آن عمل فوکوس تنظیم شده است و فوکوسی شارپ ارائه میدهد.


در طول این مقاله متوجه خواهیم شد که کنترل عمق میدان نقش بسیار برجسته ای را در عکاسی ماکرو ایفا می کند.
این مخلوق زیبا در تصویر زیر نمایی از یک جیرجیرک است.برای ما این تصویر کاملا تصویری ناقص است.چرا که تمام قسمت ها و ویژگی های جالب این موجود اعم از شکم ، بال ها و حتی جلوی سرش خارج از فوکوس است.




چرا بسیاری از عناصر تصویر تار میشود؟این به خاطر تکنیک فوکوس ضعیف نیست.اگه به دقت به تصویر نگاه کنید متوجه خواهید شد که فوکوس روی چشم های جیرجیرک متمرکز شده است و این انتخاب بسیار مناسبی چه از عکاسی از انسان و چه از حشرات است.فقدان جزییات شارپ نتیجه ی عمق میدان ناکافیست و قسمت هایی که باید وضوح داشته باشند و با جزییات بیشتری نمایش داده شوند بسیار سطحی و تار هستند و جزییات شارپ را فقط در قسمت های جزیی و بی مورد تصویر می بینیم و از فوکوس روی سوژه اصلی خارج شده ایم.


در این عکس نیز نمایی دیگر از DOF کم عمق را داریم.فوکوس فقط روی چشم های اخوندک متمرکز شده است و قسمت های دیگر بدن آن را از دست داده است. همانطور که میبینید مشکل با فوکوس روی نواحی دیگر بدن اخوندک حل نشده است.اگر روی سرش فوکوس کنیم چشم هایش از فوکوس خارج میشود.


درک عمق میدان
DOF ) )

قبل از تشخیص اینکه چگونه یک عمق میدان خوب داشته باشیم باید عواملی که در عکاسی ماکرو مشکل ساز هستند را بشناسیم.عمق میدان وابسته به سه عامل است : مقدار دیافراگم ، فاصله کانونی و فاصله از سوژه.
وقتی هر کدام از این دو متغیر ثابت شوند دیافراگم کوچکتر باز می شود و منجر به عمق میدان بزرگتر می شود همچنین ازستفاده از فصله کانونی طولانی تر عمق میدان کمتری را پوشش میدهد و عکاسی از فواصل نزدیک به سوژه به معنی یک DOF کوچکتراست.
در عکاسی ماکرو DOF در درجه اول فقط به دو عامل بستگی دارد : مقدار دیافراگم و بزرگنمایی.در هر مقدار دیافراگم داه شده ، نسبت بزرگنمایی بالاتر ، DOF کوچکتر. و این توضیح میدهد که چرا عمق میدان در ماکرو بسیار سطحی و کم عمق است ; حقیقتا بزرگنمایی ها بسیار بزرگتر از هر نوع دیگری از عکاسی است.

این را به خاطر بسپاریم و برگردیم به عکس جیرجیرک که سرآغاز این بحث بود.وقتی عکاسان چنین DOF سطحی را می بینند ناخوداگاه فکر میکنند که دیافراگم در حالت بسیار وایدی تنظیم شده است.اما این عکس در کمینه ی F/9.0 و خارج از حالت ماکرو گرفته شده است و همچنین دیافراگم کمی برای آن درنظر گرفته شده است.طول این پوره نهایتا 2 یا 3 میلیمتر است و از آنجایی که میخواستیم تمام آن در کادر قرار گیرد مجبور به استفاده از بزرگنمایی مفرط شدیم.در این مورد 5:1 به معنی این است که تصویر جیرجیرک در سنسور 5 برابر اندازه ی واقعی آن بوده است.





از آنجایی که DOF توسط بزرگنمایی و دیافراگم تاثیر گذار است ، بیاییم ببینیم که وقتی آنها را تغییر میدهیم چه اتفاقی می افتد.اول مقدار دیافراگم : عکس زیر با استفاده از یک دیافراگم خیلی کوچک F/16 گرفته شده است.در حقیقت این دیافراگم آنقدر کوچک است که عامل بزرگنمایی قابل توجهی شده است اما به سبب پراش وضوح خود را از دست داده است.



در اینجا حتی یک دیافراگم خیلی کوچک هم نمیتواند در ثبت یک عمق میدان نسبتا بزرگ کمک کند و روی تمام سوژه فوکوس کند.



لینک:عمق میدان در عکاسی ماکرو