صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 54
  1. #1
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467

    28 پشمک خانم گربه ناز نازی

    سلام دوستان...ما یک روز بارونی پشمک خانوممون رو به صورت یک گوله پشم کاملاااا کثیف از لابه لای ماشینا کشیدیم بیرون.قبل از پشمک هم خونه ی ما پاتوق موقت هرچی سگ و گربه و کلاغ و....خلاصه هر موجود بی پناه و تصادفی بود تا بعد از بهبودی به یک خانواده ی خوب سپرده میشدن.اما پشمک کمی موردش متفاوت بود،اونهم به این دلیل که کمی قبل از مهاجرتمون و تو اوج کارهای عقب افتاده سرو کلش پیدا شد،بخاطر همین چون مشکل خاصی هم نداشت تصمیم گرفتیم خیلی زود واگذارش کنیم.الان که اینارو مینویسم حدود 10 ماه از اون روز میگذره و ایشون کنار من لم دادن و دارن خودشون و گهگاهی هم من رو لیس میزنن



  2. #2
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    دخترم روزای اول اونقدر ترسو بود که از هر صدایی،حرکت ناگهانی و هر چیزی شدیدا میترسید و تنها مکان امنش این کارتون خالی و تنها همدمش عروسک سگش بود[IMG][/IMG][IMG][/IMG]

  3. #3
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    راستش از هر ترفندی که میتونستم استفاده کردم که باهام دوست بشه،اما....یه جورایی نچسب ترین موجودی بود که تا اون موقع تو خونمون اومده بود[IMG][/IMG]

  4. #4
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    بعد از حدود یک هفته اصلا نفهمیدم چی شد که شدیم زندگیه هم...(فکر کنم خودشم نفهمید) ولی عجیب بهم دیگه وابسته شدیم،طوریکه فقط از تو دستم شیر یا غذا میخورد و فقط تو بغلم میخوابید[IMG][/IMG]

  5. #5
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    پشمک زیاد شیر مادر نخورده بود،خیلی ضعیف بود و کمبود کلسیوم داشت،همین شد بهانه ای که تصمیم گرفتم یه کم تقویتش کنم و بعد واگذارش کنم،اما ته دلم هیچ جوره راضی به واگذاریش نمیشد[IMG][/IMG][IMG][/IMG][IMG][/IMG]

  6. #6
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    دخترم خیلی زود تپل و بزرگ شد و چون موبلند و خوشگل بود خیلی ها میخواستنش،بعد من شروع کردم به نکته سنجی و همش میگفتم از کجا معلوم چون خوشگله واسه عروسک بازی نخوانش![IMG][/IMG]

  7. #7
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    تا اینکه یک شب نشستم کاملا زنونه با خودم فکرامو کردم و دیدم امکان نداره بتونم از پشمکم بگذرم...تصمیم گرفتم از فرداش بیفتم دنبال کارهاش که با خودم ببرمش(اونم تو خوابگاه!!!)فرداش فهمیدم که نمیشه به این زودی ببرمش و باید بزرگتر باشه تا واکسن هاری بزنه و خلاصه کلییی مسایل دیگه...هیچ آدم قابل اعتمادی هم تو ایران نمیشناختم که پشمکمو بسپرم دستش...تا اینکه بعد از کلی نگرانی و اعصاب خوردی یه فرشته ی مهربون پیدا شد که از پشمک موقت نگهداری کنه و کارهای مربوط به انتقالشو انجام بده

  8. #8
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    پس سعی کردم تا روزی که میخوایم بریم نهایت لذت رو از کنار پشمک بودن ببرم و اصلا به روز جداییمون فکر نکنم[IMG][/IMG][IMG][/IMG][IMG][/IMG]

  9. #9
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    [IMG][/IMG][IMG][/IMG][IMG][/IMG][IMG][/IMG][IMG][/IMG]

  10. #10
    کاربر موثر

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    4467
    بچم کلی خودشو به شرایط زندگی تو یه خونه ی خالی که بیشتر وسایلش فروخته شده بود وفق داده بود و تازه خودشو سرگرم هم میکرد[IMG][/IMG]

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اماده سازی قناری ماده جوان برا تخم گذاتری
    توسط ghanari در انجمن آرشیو انجمن قناری
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 14th July 2014, 10:47 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تبلیغات متنی : کیف لپ تاپ