نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3
  1. #1
    همکار قدیمی(سرپرست کل)
    دکتر دامپزشک

    محل سکونت
    TehRooN
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    شماره عضویت
    3

    گزارشی از مزرعه حیوانات آقای خزلی / کاش بجای دکترای فلسفه و حقوق، دامپزشکی می‎خواندم!

    گزارشی از مزرعه حیوانات آقای خزلی / کاش بجای دکترای فلسفه و حقوق، دامپزشکی می‎خواندم!+عکس


    حکیم مهر - چهار عقاب، پنج جغد، چهار سگ شپرد، 16 گربه اهلی، یک گربه وحشی و یک اسب و دهها شغال، مرغ، خروس، اردک، غاز و مرغابی همه اهالی مزرعه حیوانات آقای خزلی هستند. بیشتر اهالی این مزرعه رانده شدگان طبیعتند که به خانه او در روستای گل آقایی کوچصفهان پناه آورده اند.
    وسط زمین هشت هزار متری ساختمان ویلای صاحب مزرعه قرار گرفته است. درب این مزرعه به روی همه حیواناتی که از روستاییان و محیط زیست گیلان رنجیده اند باز است.
    کوروش خزلی ده سال پیش با دو دکترای حقوق و فلسفه از اتریش به ایران آمد و با محیط زیست کوچصفهان گیلان چنان خو گرفته که حاضراست با وجود تحصیلات عالی که دارد یک کارمند ساده در اداره محیط زیست گیلان باقی بماند در حالی که می توانست به دنبال یک کار نان و آبدار برود که حداقل به دلیل چند ساعت تاخیر 150 هزار تومان از حقوقش کم نکنند!
    او می گوید:" کارکردن در اداره محیط زیست خوب است به شرطی که اجازه کار کردن به آدم را بدهند. فعالیت برای بقای جانداران را دوست دارم. ای کاش به جای فلسفه و حقوق درس دامپزشکی و محیط زیست می خواندم تا بهتر می توانستم به جانداران کمک کنم."



    خزلی دوست دارد همه بحثها را به حیوانات و جانداران پیوند دهد. چون از مردم و مسئولان به خاطر برخی ناملایمتیها با حیوانات دلخور است. او از ماجرای پناهندگی اهالی مزرعه اش می گوید:" سال 78 رئیس محیط زیست استان گیلان دستور می دهد سه عقاب زخمی را در محل دفن زباله های سراوان رها کنند! پرو بال این عقابها ریخته بود و دیگر نه می توانستند پرواز در آسمان را تجربه کنند و نه گوشتی را با پنجه های آسیب دیدشان پاره کنند. دو روز بعد وقتی از این ماجرا خبردار شدم به آن محل رفتم و تنها توانستم یکی از آنها را پیدا کنم. پنجه هایش مرده بود. روستاییان پنجه های عقابی که گیر انداخته بودند را محکم با سیم بسته بودند. عقابی که به واسطه قدرت پنجه هایش زنده است از نظر محیط زیست مرده به حساب می آمد. چون باید غذایش را آنقدر تکه تکه کرد تا عقاب بتواند آن را به نوک بگیرد. عقاب را به خانه آوردم و نگهداری می کنم."
    کوروش خزلی هر دو روز یکبار برای عقاب زخمی و ناتوان کفش درست می کند. به پنجه هایش دارو می مالد تا چرک نکند. بعد پارچه محکمی را به تعداد پنجه ها سوراخ می کند و آن را به ساق پای عقاب می بندد. در تمام این مراحل روی صورت عقاب خوابیده روی میز، پارچه ای می اندازد تا احساس خطر نکند. قفسه سفید سینه عقاب گرم گرم است و بالا و پایین می رود. انگار زیر پارچه راحت خوابیده و از اینکه خزلی یک کفش نو برایش درست می کند خوشحال و آرام است.
    خزلی عقاب زخمی دیگری را در اداره محیط زیست پیدا کرد که در قفسی انداخته بودند تا بمیرد! "وقتی فهمیدم متاثر شدم. به محیط بان گفتم عقاب را نگه دارد تا زیرپایش را تمیز کنم. بی احتیاطی کردم. چنگالش را در دستم فرو کرد. نوک چنگالش از کف دستم بیرون زد. دردم یادم رفت. به این فکر می کردم که خداوند چه قدرتی در پنجه های عقاب قرار داده که اینطور از گوشت و استخوان من عبور کرد! سه روز و سه شب تب داشتم. اما او را پیش خودم آوردم تا تیمار کنم. "



    او درباره آمدن کره اسب به مزرعه هم تعریف می کند که "روزی روستاییان قصد داشتند تا سر یک کره اسب که دستش شکسته بود را ببرند. نمی دانم با صاحبش دشمن بودند و دست اسبش را بریده بودند و یا داس به طور ناگهانی به ساق دست اسب خورده بود. تا به حال آمپول به اسب نزده بودم. کار سختی بود اما درمانش کردم. هر چند که دیگر دستش مثل قبل سالم نشد. اسمش را ستاره گذاشتم."
    او چند تا عقاب دیگر را هم که بنا به دلایلی زخمی شده بودند درمان کرد و آنها هم یا پرواز کردند و رفتند و یا در مزرعه ماندند. قویی را هم که ساچمه خورده بود از مرگ نجات داد.
    از دخمه ای کنار ویلای خزلی صدای خفیف سوت مانندی می آید که از حضور پنج جغد خبر می دهد. جغدها جوجه بودند که به مزرعه آمدند. آنها امروز به پرندگانی بزرگ تبدیل شده اند. لانه آنها درست روبه روی درخت کمیاب بامبوس است. درخت خیزران یا همان بامبوس سبزتر از درختان دیگر مزرعه تا چهل متر قد می کشد. برگهای تودرتوی این درخت اگر چه خوراک پانداهاست اما در مزرعه کوچصفهان گیلان لانه امنی برای گنجشکها شده است.



    کوروش خزلی با حقوقی که دارد خرج خانواده دو نفری و اهالی مزرعه اش را می دهد. معتقد است:" وظیفه اداره محیط زیست نگهداری از حیوانات و محیط زیست آنهاست اما این اداره فرسنگها از اهدافش فاصله دارد. متاسفانه سازمان متولی حفاظت از محیط زیست به یکی از سازمانهایی تبدیل شده که با محیط زیست دشمن است!"
    او به حیواناتش اجازه نمی دهد بیرون از مزرعه توی زباله ها دنبال غذا بگردند و پلاستیک بخورند. گربه ها یک یخچال پر از خوراکی دارند. حوصله بچه گربه ها در انباری مزرعه سر نمی رود. کافی است یک کلاف کاموا جلویشان بگذاری تا ساعتها کاری به کار دیگران نداشته باشند. منگول گربه وحشی وقتی ببیند خزلی تنهاست از راه همیشگی وارد انباری می شود روی یخچال منتظر غذا می نشیند. چهار تا سگ شپرد آلمانی مزرعه هر روز معجونی از گوشت و نان و آب و ... می خورند. نگهبانان اصلی مزرعه همین چهار تا سگ هستند. نگهبانانی که خزلی چنان آنها را تربیت کرده که جز او و آقای گل آقایی، همسایه خزلی فرد دیگری را نمی شناسند. کافی است صاحبشان در را روی آنها باز کند تا برای تشکر به سمتش بدوند و خودشان را هم قد خزلی کنند.



    اهالی دیگر این مزرعه شبها به خانه می آیند. وقتی کارمند محیط زیست چراغش را در تاریکی به پشت دیوارها و حصارهای مزرعه می اندازد نور رفلکس شده چشمان ریزی خبر از حضور تعداد زیادی مهمان ناخوانده به نام شغال می دهد.
    شاید ترسناک ترین اهالی این مزرعه در کنار سگهای گرگ مانند شپرد شغالهایی باشند که هر شب پشت دیوارهای مزرعه جمع می شوند و منتظر غذا می مانند. سگها پارس می کنند. می خواهند از حصار بیرون بدوند و آنها را تکه تکه کنند.
    اما این مزرعه قانون دارد. کسی حق تجاوز به حریم دیگری را ندارد. گربه ها اگر به سمت لانه مرغها بیایند با تشر صاحب مزرعه برمی گردند.
    کوروش خزلی می گوید: اگر حیوانات مزرعه نفهمند که اینجا نظم دارد و به حرفم گوش نکنند فاجعه می شود. او فاجعه دیگر را برخورد انسانها با محیط زیست می داند و می گوید: "نمی دانم چرا انسانها بدترین رفتارها را با موجودات زنده می کنند در حالی که آنها هیچ کاری با انسانها ندارد. مطمئن باشید تا انسان حیوانی را آزار ندهد آن حیوان به او حمله نمی کند مگر در شرایط سخت مثل گرسنگی در سرمای زیاد."
    این دوستدار محیط زیست ادامه می دهد:" سوسک و موش از ترس آدمها درون چاه زندگی می کنند اما زمانی که برای غذا پیدا کردن بیرون می آیند توسط انسانها کشته می شوند."

    او خاطره بدی از آزار انسانها به حیوانات در ذهن دارد. یکی از دوستان پدر خزلی شبها در دوران جوانی برای تفریح آهو می کشت. شاید ده تا 20 تا آهو هر شب برای تفریح این مرد می مردند. چند سال گذشت. تنها دختر این مرد سرطان گرفت و آرام آرام جلوی چشمان پدر از بین رفت. اکنون اگر آن مرد را ببینید به حال و روزش گریه می کنید. خزلی معتقد است آن مرد تقاص آزاری را داد که به آهوان وارد کرده بود.
    کوروش خزلی نزدیک به سی سال است که گوشت نمی خورد. وقتی ازدواج کرد همسرش هم با او هم نظر بود حتی در نگهداری از حیوانات و گیاهان. دخترش هم که اکنون در اتریش زندگی می کند با موجودات زنده بدرفتاری نمی کند چون این خانواده معتقدند که" ترس از حیوانات و کشتن آنها در ذهن انسانها القا شده است در حالی که این تصور کاملا غلط است. همه انسانها باید بدانند اگر محیط زیست بمیرد یعنی همه چیز مرده است."



  2. #2
    کاربر ساده

    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    شماره عضویت
    447
    به به عجب زندگی با حالا داره این آقا. ما که گرفتار زندگی شهری شدیم آرزومه یه همچین جایی داشتم برای خودم. ای کاش میشد بیشتر با ایشون آشنا شد
    با تشکر

  3. #3
    کاربرفعال

    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    شماره عضویت
    522
    نقل قول نوشته اصلی توسط khashayar shah نمایش پست ها
    به به عجب زندگی با حالا داره این آقا. ما که گرفتار زندگی شهری شدیم آرزومه یه همچین جایی داشتم برای خودم. ای کاش میشد بیشتر با ایشون آشنا شد
    با تشکر
    اي كاش مي شد به جاي شهر توي جنگل زندگي كنيم. آزاد در ميان حيوانات نه در ميان انسانها.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28th December 2011, 07:16 PM
  2. نگهداری حیوانات باید با مشورت دامپزشکی باشد
    توسط A & H در انجمن اخبار دنیای حیوانات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2011, 01:32 AM
  3. پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 17th June 2011, 05:12 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26th August 2010, 02:34 AM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31st July 2010, 01:15 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تبلیغات متنی : کیف لپ تاپ