مشاعره ی حیواناتی

[محمد صادق بهمنش]

سعدی رو ولش کن فردوسی میگه
ااا ه پیاده مرا زان فرستاده توس********************که تا اسب بستانم از اشکبوس

حافظ میگه
سحر بلبل حکایت با صبا کرد************* که عشقِ روی گل با ما چه ها کرد

[matin mehdinezhad]

حافظ میگه
سحر بلبل حکایت با صبا کرد************* که عشقِ روی گل با ما چه ها کرد

فردوسی میگه
دو یکی تیر زد بر بر اسب اوی*****************که اسب اندر امد ز بالا به روی

[saahel]

فردوسی میگه
دو یکی تیر زد بر بر اسب اوی*****************که اسب اندر امد ز بالا به روی

یکی روبهی دید بی دست و پای


فرو ماند در لطف و صنع خدای

[matin mehdinezhad]

یکی روبهی دید بی دست و پای


فرو ماند در لطف و صنع خدای

به به
فردوسی شیرین سخن میگه:
یکی تیر الماس پیکان چو اب **********نهاده بر او چهار پر عقاب

[محمد صادق بهمنش]

به به
فردوسی شیرین سخن میگه:
یکی تیر الماس پیکان چو اب **********نهاده بر او چهار پر عقاب

حافظ میگه
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت***********واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

[saahel]

حافظ میگه
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت***********واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

تو غنچه بودی و بلبل خموش غیرت عشق


به حیرتم که صبا قصه از کجا دانست



هوشنگ ابتهاج

[محمد صادق بهمنش]

تو غنچه بودی و بلبل خموش غیرت عشق


به حیرتم که صبا قصه از کجا دانست



هوشنگ ابتهاج

سعدی شیرازی می فرماید
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای**************که امروز سالار و سرپنجه ای

[mtm_m2008]

یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان......کاین همه ناز از غلام و اسب و استر می کنند

حافظا

[matin mehdinezhad]

دو سوفارش امد به به پهنای گوش*****************ز شاخ گوزنانبرامد خروش

[محمد صادق بهمنش]

دو سوفارش امد به به پهنای گوش*****************ز شاخ گوزنانبرامد خروش

سعدی شیرازی می فرماید
شبی یاد دارم که چشمم نخفت***********شنیدم که پروانه با شمع گفت