صفحه 5 از 22 نخستنخست 12345678910111213141516171819202122 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 41 به 50 از 220
  1. #41
    کاربر موثر

    محل سکونت
    مشهد
    نوع حیوان خانگی
    خوکچه هندی.لاکپشت.مرغ عشق
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    14787
    نقل قول نوشته اصلی توسط shadi.a نمایش پست ها
    نسرین خیلییییی خوکچه ها خوبن اما زحمت اش از سگ و گربه و همستر بیشتره و همین طور بوی نا مطبوع خیلی زیادی جاشون داره و باید یک روز در میون تمیز کنی!
    اگر حیاط دارین کارت راحت تر میشه برای نظافت اما اگر ندارین برای نظافت جاشون خیلی اذیت میشی چون ساقه های گندم و یونجه و پوشال خیلی خرده دارن و موقع نظافت و تعویض بستر دچار سختی خواهی شد!!

    خوشم میاد همه مامان و بابا هامون کاملا نظرات شون با هم یکیه!
    نه بابااااااااا.... شادی خانوم چرا شایعه میکنی آخه؟ اگه جاشون به موقع عوض بشه بویی نداره که... اصلا دراونصورت هم همچین بوی بدی نداره آخه.
    من توی خونه و توی اتاقم تو آپارتمان نگه میدارم و مشکلی ندارم ! بازار گرمی نیس ها... راست میگم.

    مامانا حقیقتا یکم میخوان مثلا بهمون رو ندن... میدونن اگه رو بدن انواع پت ها رو میاریم خونه مثل من که 7 روز پیش میخواستم مار پیتون بگیرم بیارم که با مقاومت سرسختانه ی مامان مواجه شدم...ههههه



  2. #42
    همکار قدیمی (مدیر انجمن سگ و جوندگان)

    محل سکونت
    گیلان
    نوع حیوان خانگی
    سگ-خرگوش-کبوتر-مرغ عشق-فنچ-بلدرچین
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    14693
    حالا خوبه داماد بشی زنت نزاره....شکست میخوریییی عجییییب....
    والا خانواده منم مخالفن....رمی اجازه نداره از اتاق من بره بیرون...
    منم خیلی گرفتاری کشیدم....ابروریزیه بگم...اما واس خودم خنده داره!
    میخواستم ب رمی یاد بدم رو روزنامه کارشو کنه نه هرجای حیاط ک عشقش کشید...
    این خانوم تا بستست کاری نمیکنه!
    منم گفتم نهایت مجبور میشه رو روزنامه کارشو کنه دیگه بعد 5دقه میاوردمش تو....چشمت روز بد نبینه
    یروز اومدم از مدرسه...سال 3 بودم گمونم....بگذریم حالا!خلاصه دیدم نرسیده مامان خانوم دادو بیداد گریه و زاری ک چی رمی تو اتاق کارخرابی کرده...حالا منم خندم گرفته بود...من خنده مامان بدوبیراه!البته اخرش اشکم درومد!!!!
    منو بیرون کرد از خونه!!!!کلاس داشتم خداروشکر...وگرنه مرحوم شده بودم....رفتم کلاسو برگشتم ارومتر شده بود
    رمی و برد حیاط گفت دیگه حق تداره بیاد تو!زمستونم بود...منم رفتم حیاط گفتم پس منم نمیام....اصلا ب روی مبارک نیاورد
    وای تا 2شب حیاط یخیدیم!
    دیگه دلش ب رحم اومد گذاشت بیایم تو!!!!!!!
    باز این خوبشه!
    از این بدترم دارم!!!!

  3. #43
    کاربر کارآمد

    محل سکونت
    تهران
    نوع حیوان خانگی
    کاکاتیل
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    شماره عضویت
    7061
    نقل قول نوشته اصلی توسط felon نمایش پست ها
    نه بابااااااااا.... شادی خانوم چرا شایعه میکنی آخه؟ اگه جاشون به موقع عوض بشه بویی نداره که... اصلا دراونصورت هم همچین بوی بدی نداره آخه.
    من توی خونه و توی اتاقم تو آپارتمان نگه میدارم و مشکلی ندارم ! بازار گرمی نیس ها... راست میگم.

    مامانا حقیقتا یکم میخوان مثلا بهمون رو ندن... میدونن اگه رو بدن انواع پت ها رو میاریم خونه مثل من که 7 روز پیش میخواستم مار پیتون بگیرم بیارم که با مقاومت سرسختانه ی مامان مواجه شدم...ههههه
    من جای خوکچه ام رو به خاطر بوی زیادش یک روز در میون تمیز میکردم،بعضی شبا از کمر درد میشستم در و دیوار رو نگاه میکردم!


    راستش من موافق نیستم تعداد پت تو خونه خیلی زیاد باشه چون کیفیت نگهداری خیلی میاد پایین
    به کمر و اعصاب خودمون که رحم نمیکنیم به مامان و بابا هامون و خود پت هامون رحم کنیم حداقل!

    به نظر من هر چی تعداد پت کمتر باشه ادم بهتر میتونه بهش رسیدگی کنه و بهترین شرایط رو براش فراهم کنه و اون زمانی رو که صرف رسیدگی به چند تا میکنه،برای یکی شون به بهترین شکل صرف کنه
    البته این نظر شخصی منه ولی در عمل هر چی ادم دورش شلوغ تر باشه لذت بخش تره!

  4. #44
    کاربر کارآمد

    محل سکونت
    تهران
    نوع حیوان خانگی
    کاکاتیل
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    شماره عضویت
    7061
    نقل قول نوشته اصلی توسط N@SR!N نمایش پست ها
    حالا خوبه داماد بشی زنت نزاره....شکست میخوریییی عجییییب....
    والا خانواده منم مخالفن....رمی اجازه نداره از اتاق من بره بیرون...
    منم خیلی گرفتاری کشیدم....ابروریزیه بگم...اما واس خودم خنده داره!
    میخواستم ب رمی یاد بدم رو روزنامه کارشو کنه نه هرجای حیاط ک عشقش کشید...
    این خانوم تا بستست کاری نمیکنه!
    منم گفتم نهایت مجبور میشه رو روزنامه کارشو کنه دیگه بعد 5دقه میاوردمش تو....چشمت روز بد نبینه
    یروز اومدم از مدرسه...سال 3 بودم گمونم....بگذریم حالا!خلاصه دیدم نرسیده مامان خانوم دادو بیداد گریه و زاری ک چی رمی تو اتاق کارخرابی کرده...حالا منم خندم گرفته بود...من خنده مامان بدوبیراه!البته اخرش اشکم درومد!!!!
    منو بیرون کرد از خونه!!!!کلاس داشتم خداروشکر...وگرنه مرحوم شده بودم....رفتم کلاسو برگشتم ارومتر شده بود
    رمی و برد حیاط گفت دیگه حق تداره بیاد تو!زمستونم بود...منم رفتم حیاط گفتم پس منم نمیام....اصلا ب روی مبارک نیاورد
    وای تا 2شب حیاط یخیدیم!
    دیگه دلش ب رحم اومد گذاشت بیایم تو!!!!!!!
    باز این خوبشه!
    از این بدترم دارم!!!!
    نسرین،جان من تو خود تاپیک رمی اینا رو تعریف کن شاد بشیم
    یعنی هممون این تجربه ها رو داشتیمـــا ،بدون استثنا !
    باز شما حیاط دارین توی حیاط موندی! من یه بار با 5 تا بچه گربه رفتم خونه مامانم رام نداد تا شب تو پارک رو به رو خونه نشسته بودم!


  5. #45
    کاربر موثر

    محل سکونت
    مشهد
    نوع حیوان خانگی
    خوکچه هندی.لاکپشت.مرغ عشق
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    14787
    نقل قول نوشته اصلی توسط N@SR!N نمایش پست ها
    حالا خوبه داماد بشی زنت نزاره....شکست میخوریییی عجییییب....
    والا خانواده منم مخالفن....رمی اجازه نداره از اتاق من بره بیرون...
    منم خیلی گرفتاری کشیدم....ابروریزیه بگم...اما واس خودم خنده داره!
    میخواستم ب رمی یاد بدم رو روزنامه کارشو کنه نه هرجای حیاط ک عشقش کشید...
    این خانوم تا بستست کاری نمیکنه!
    منم گفتم نهایت مجبور میشه رو روزنامه کارشو کنه دیگه بعد 5دقه میاوردمش تو....چشمت روز بد نبینه
    یروز اومدم از مدرسه...سال 3 بودم گمونم....بگذریم حالا!خلاصه دیدم نرسیده مامان خانوم دادو بیداد گریه و زاری ک چی رمی تو اتاق کارخرابی کرده...حالا منم خندم گرفته بود...من خنده مامان بدوبیراه!البته اخرش اشکم درومد!!!!
    منو بیرون کرد از خونه!!!!کلاس داشتم خداروشکر...وگرنه مرحوم شده بودم....رفتم کلاسو برگشتم ارومتر شده بود
    رمی و برد حیاط گفت دیگه حق تداره بیاد تو!زمستونم بود...منم رفتم حیاط گفتم پس منم نمیام....اصلا ب روی مبارک نیاورد
    وای تا 2شب حیاط یخیدیم!
    دیگه دلش ب رحم اومد گذاشت بیایم تو!!!!!!!
    باز این خوبشه!
    از این بدترم دارم!!!!
    ازت چه پنهون که نامزد داشتم که 2سال پیش عمرش رو داد به شما. اون هم مثل من عاشق حیوونا بود. حتی یک اسب داشت... باهاش شوخی میکردم که هم باید برای تو کفش بخرم هم واسه اسبت (سم)! جاش خالیه خیلی....... اگه روزی بخوام ازدواج کنم حتما یکی از شرطهام همینه که من رو با حیوونام بخواه.
    الهیییییییییییییییییییییی ی بابا توام فیلمی داری با این رمی... ههههههههههه... شووووت بیرووووون.... قبول داری حیوونای آدم از خودت عزیزترن واست؟ هرچی هم که خاطره ای بد باشه بازم شیرینترین اتفاق دنیاست برات... همیشه به دید یک اتفاق خوب و... بهش نگاه کن... نگو بد! نه؟

  6. #46
    کاربر موثر

    محل سکونت
    مشهد
    نوع حیوان خانگی
    خوکچه هندی.لاکپشت.مرغ عشق
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    14787
    نقل قول نوشته اصلی توسط shadi.a نمایش پست ها
    نسرین،جان من تو خود تاپیک رمی اینا رو تعریف کن شاد بشیم
    یعنی هممون این تجربه ها رو داشتیمـــا ،بدون استثنا !
    باز شما حیاط دارین توی حیاط موندی! من یه بار با 5 تا بچه گربه رفتم خونه مامانم رام نداد تا شب تو پارک رو به رو خونه نشسته بودم!

    جدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همینطوری با 5تاااااااا بچه گربه رفتی خونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! فکرشم که میکنم اگه بخوام من همچین کاری بکنم هم مو به تنم سیخ میشه... ایول باو... صحنش رو تصور میکنم خندم میگیره. شرمنده ها اما جالب بوده حتما!

  7. #47
    همکار قدیمی (مدیر انجمن سگ و جوندگان)

    محل سکونت
    گیلان
    نوع حیوان خانگی
    سگ-خرگوش-کبوتر-مرغ عشق-فنچ-بلدرچین
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    14693
    بابا حمید نگو اینارو ادم دلش میگیره ای بابا
    خدا رحمتش کنه....

    چ باحال منم همینو میگم...مامان غر میزنه میگه با این جک و جونورا هیشکی جرعت نمیکنه توروبگیره
    اگه سگ دوس نداشته باشه چی!
    میگم خب اول میپرسم دیگه...
    خدایی خیلی خنده داره...تو فضا ب اون سنگینی من یهو بپرسم نظرتون راجب سگ چیه...

    حالا گذشته از شوخی...
    من بدون رمی بهشتم نمیرم!
    اصن از الان غم دانشگاه دارم...این بچرو چیکارش کنم

  8. #48
    همکار قدیمی (مدیر انجمن سگ و جوندگان)

    محل سکونت
    گیلان
    نوع حیوان خانگی
    سگ-خرگوش-کبوتر-مرغ عشق-فنچ-بلدرچین
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    14693
    نقل قول نوشته اصلی توسط shadi.a نمایش پست ها
    نسرین،جان من تو خود تاپیک رمی اینا رو تعریف کن شاد بشیم
    یعنی هممون این تجربه ها رو داشتیمـــا ،بدون استثنا !
    باز شما حیاط دارین توی حیاط موندی! من یه بار با 5 تا بچه گربه رفتم خونه مامانم رام نداد تا شب تو پارک رو به رو خونه نشسته بودم!

    بزارین منم امشب اعتراف کنم
    مامان رفته بود مشهد من از فرصت استفاده کردم با یکی هماهنگ کردم روبی رو بیاره واسم!
    دوروز تو اتاقم بود بابام نفهمید!!!!حرفه ای شدما
    بعد ک مامان اومد بگذریم از جنگی ک براه افتاد!
    گفتم خودش اومد تو حیاط!!!!منم اوردم تو!!!!!!!!!
    هنوزم ک هنوزه نمیدونن کاره من بوده!

  9. #49
    کاربر موثر

    محل سکونت
    مشهد
    نوع حیوان خانگی
    خوکچه هندی.لاکپشت.مرغ عشق
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    14787
    نقل قول نوشته اصلی توسط N@SR!N نمایش پست ها
    بابا حمید نگو اینارو ادم دلش میگیره ای بابا
    خدا رحمتش کنه....

    چ باحال منم همینو میگم...مامان غر میزنه میگه با این جک و جونورا هیشکی جرعت نمیکنه توروبگیره
    اگه سگ دوس نداشته باشه چی!
    میگم خب اول میپرسم دیگه...
    خدایی خیلی خنده داره...تو فضا ب اون سنگینی من یهو بپرسم نظرتون راجب سگ چیه...

    حالا گذشته از شوخی...
    من بدون رمی بهشتم نمیرم!
    اصن از الان غم دانشگاه دارم...این بچرو چیکارش کنم
    قول داده بودم فراموشش کنم اما الان... اوهوم معذرت نمیخواستم ناراحتت کنم. ممنون.
    بگو اولا که اینا جک و جونور نیستن و بچه هامن. بابا بزرگم یکبار به فندوق گفت موش، همچین دعوا کردم باهاشون که بنده خدا ازاون به بعد میگه نواسم.
    ثانیا هرکی باشه خیلی هم دلش بخواد، دختر ب این خوبی بعدشم میگی اینا ساقدوشامن اصنشم. ولی فکر کن اون صحنه بینظیره... اصلا چایی رو بده رمی ببره ههههههههههههههه...
    دقیقا... خوب مگه دانشگاه رو کجا قبول شدی؟

  10. #50
    کاربر موثر

    محل سکونت
    مشهد
    نوع حیوان خانگی
    خوکچه هندی.لاکپشت.مرغ عشق
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    14787
    نقل قول نوشته اصلی توسط N@SR!N نمایش پست ها
    بزارین منم امشب اعتراف کنم
    مامان رفته بود مشهد من از فرصت استفاده کردم با یکی هماهنگ کردم روبی رو بیاره واسم!
    دوروز تو اتاقم بود بابام نفهمید!!!!حرفه ای شدما
    بعد ک مامان اومد بگذریم از جنگی ک براه افتاد!
    گفتم خودش اومد تو حیاط!!!!منم اوردم تو!!!!!!!!!
    هنوزم ک هنوزه نمیدونن کاره من بوده!
    امان از دست تو... عذاب وجدان داشتی تا الان از نگه داشتن این راز نه؟ سبک شدی معلومه... فقط خواهشا تو افق محو نشی!

صفحه 5 از 22 نخستنخست 12345678910111213141516171819202122 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تبلیغات متنی : کیف لپ تاپ