چگونه از سوارکاري لذت ببريم؟

در سال هاي اخير توليد و نگهداري از «اسب» به عنوان يکي از حيواناتي که از زمان هاي بسيار دور در خدمت انسان بوده و هنوز هم اين ارتباط ادامه دارد، پيشرفت هاي شاياني کرده است. اسب هاي ورزشي امروزه از کميت قابل توجهي برخوردارند. عليرغم اين نکات بايد بدانيم که هيچ اسبي کامل نيست. همه آرزوي داشتن اسبي کامل را دارند ، ولي پيدا کردن آن، چندان هم ساده نيست. هنر تربيت اسب پي بردن به توانايي هاي بالقوه اسب و پرورش آن تا حد ممکن است. بايد بدانيم که چگونه و تا چه اندازه اي مي توانيم به نقائص اخلاقي و اندامي اسب پي ببريم. اين آگاهي نياز به تجربه اي گران و کار کردن طي سال هاي متمادي با اسب هاي مختلف را دارد.
اسب هايي که اشکال اندام و يا اخلاقي دارند: بايد بدانيم که تربيت هر اسب با اسب ديگر متفاوت و داراي راز و رمز خاصي است. ولي چهارچوب کلي آن همين اصول اوليه تربيت اسب است که درباره اش بحث کرديم. به هرحال روش هايي وجود دارند که درباره نحوه کار با اسب هايي که خوش اخلاق نيستند و نقصي در اندامشان وجود دارد، بحث مي کنند. معني اين بحث اين نيست که مباني اصول اوليه ناديده گرفته مي شوند بلکه عليرغم مشکلات ، فقط ممکن است اين اصول جابه جا شوند.


>
بداخلاقي:
اسب با خصوصيات اخلاقي و اندام خاصي خود به دنيا مي آيد. با استفاده از اصول صحيح آموزش و محيط سالم مي تواند اسب را براي سواري دادن به کار کشيد. از طرف ديگر چنانچه روش آموزش و نگهداري غلط در پيش گرفته شود، نتيجه عکس آنچه گفته شد خواهد بود. اصلاح مشکلات طبيعي اسب مشکل است. تجربه ثابت کرده است که عليرغم صرف وقت و تلاش مضاعف چنانچه موفقيتي مناسب به وجود آيد مشکل نهفته خودنمايي خواهد کرد.

>
اسب عصبي:
اين گونه اسب ها در روبرو شدن با موقعيت هاي غيرمعمول از قبيل صداي غريب ، و حرکت هاي سريع و يا پرچم رم مي کنند. اينگونه اسب ها در اثر کار دقيق و نگهداري صحيح و حوصله آرام مي شوند. اگر اسب در حرکت عصبي است و يا از اشيا» روي زمين رم مي کند، کار بسيار مشکل خواهد شد. تجربه نشان داده که اين گونه اسب ها هرگز کاملا آرامش پيدا نمي کنند. مربي فقط بايد محدوديت ها را در نظر بگيرد و برعکس حساسيت هاي زيادي و يا عصبيت هاي خاصي مي تواند مورد استفاده قرار بگيرد. اسب عصبي براي سوارکاري با حوصله بدون حرکت اضافه و آرام روي اسب ، هديه اي آسماني است. چنين اسبي کمترين اثرها را نياز دارد و سوار هم که آرامش خود را روي او حفظ مي کند و زماني مي رسد که اسب اثر ساق را پذيرفته و به جلو رانده مي شود. در اين بازي برنده ، سوارکار باحوصله است ولي سوارکار بي حوصله هيچ گاه نبايد اسب عصبي سوار شود.

>
اسب تنبل:
اسب تنبل سوار را به جنون مي کشد. در ابتدا مي بايست پي برد که اسب ذاتا تنبل است يا اين که دلائلي باعث اين تنبلي است. به عنوان مثال ، ممکن است اسب به آمادگي مطلوب نرسيده باشد. مثلا چاق يا لاغر باشد، بيمار بوده و يا اثرهاي سوار را نمي فهمد. بهتر است اسب تنبل را همراه با اسبي چالاک به صحرا ببريم. اگر او همچنان ميل به حرکت نداشت ، سوار اثرها را قوي تر کند و در موقع مناسب او ضربات مقطع و شديد شلاق را بکار خواهد گرفت و اگر اسب به جلو پريد بايد او را نوازش کرد. اين تمرين بايد تا آن جا تکرار شود تا اسب منظور سوار را دريافته به سادگي به اثرها جواب دهد. مهم اينست که سوار، اسب را به حرکت به جلو وادار کند. او مي بايست اين فشارها را به مرور کاهش دهد تا اسب را نسبت به آنها بي تفاوت نشود.

> اسب کله شق: اين گونه اسب قادر به تحرک و اعمال قدرت است و مايل نيست آن ها را در خدمت سوارکار بي تفاوت بگذارد. و نکته اينجاست که اسب پي ببرد سوار آنقدرها خبره و مصمم نيست. اسب به سرعت به اين موضوع پي برده و سردست مي زند و مشکل بتوان اين حرکت را از سرش انداخت. براي حل اين مشکل سواري مورد نياز است که به زين چسبيده و بدون اينکه اسب اجازه نافرماني بدهد او را به جلو هدايت کند. به محض اطاعت اسب ، سوار بايد او را نوازش کرده و اطمينان اسب را جلب کند. به محض اين که سوار احساس کند اسب مي خواهد رم کند و يا سردست بزند، بايد يکي از دستجلوها را کشيده و مانع حرکت او شود و دقت کند که حرکت طولاني نباشد، چه ممکن است اسب روي سوارکار به غلطد.

> نامتناسب بودن اندام: امروزه اسب هايي که داراي مشکلاتي در اندام هستند به ندرت براي فروش به عنوان اسب ورزشي ارائه مي شوند. اگر اين عدم تناسب فقط مربوط به ضعف دست و پاها و مفاصل باشد، با مراقبت، پيگيري و حفاظت مي توان اين نقاط ضعيف آن ها را همراه با پرورش ساير اندام ها پروراند. البته گفتن اين مطلب بسيار ساده و عمل آن بسيار مشکل است.

> نامتناسب بودن گردن: امروزه اين اسب ها کمتر براي فروش ارائه مي شوند. اگر علاوه برنامتناسب بودن گردن فک پايين هم سنگين و بزرگ باشد، احتمال درست کردن چنين اسبي خيلي ضعيف است. بزرگي و سنگيني فک پايين به اسب اجازه نمي دهد به آبخوري شود. چراکه استخوان بزرگ فک پايين روي گردن فشار آورده و اجازه فعاليت را از آن مي گيرد. من پيشنهاد مي کنم با چنين اسبي کار نشود. بعضي از اشکالات گردن مثل شکستگي از مهره سوم ناشي از دست هاي خشن سوارکار است ، به هنگام تربيت اسب جوان يا اسبي که در اثر بدسواري خراب شده است ، بايد پيرو همان اصولي بود که اسب از عقب به جلو درست مي شود، نه اينکه روي سر و گردن او فشار آورده و آن ها را از کار بياندازيم. اسب هايي که داراي گردن قوي مانندي هستند معمولا برقرار تماس با دهان آنها مشکل است. براي تربيت اينگونه اسب ها بايد تلاشي مضاعف داشت و برنامه آموزشي طولاني مدت و سخت از جهت سوارکار، براي آن ها در نظر گرفت. و اگر قصد داشته باشيم آن ها را زود به بهره برداري برسانيم موجب شکستن گردن از مهره سوم مي شويم. وقتي که اسب سر و گردن خود را جلو و پايين کشيده به دنبال آبخوري مي رود مي توان آموزش او را ادامه داد. اگر از اسبي با اين خصوصيات خيلي زود بخواهيم سرو گردن را افراشته کند، عضلات ناحيه جدوگاه او لق تر شده و ديگر اصلاح نمي شود. اين نوع گردن انعطاف پذير است مي تواند آن را جمع کرد و يا به طرفين انحنا» داد که باعث جابجائي گردن شده و شانه خارج را به طرف خارج متمايل مي کند. راندن اينگونه اسب ها به جلو بسيار مهم است. اگر اسب آبخوري را قبول نمي کند، آبخوري کلفت تري استفاده کنيد. در حرکت روي قوس ها اثرهاي دست و وزن و پاي خارج قوي تر باشند. براي ريشه کني اين نقيصه بايد عضلات زيرين گردن را قوي کرد و با راندن اسب به جلو و واداشتن او براي کشيدن سرو و گردن به جلو و پايين اين امر ميسر است.

> گردن گوزني: عضلات زيرين اينگونه گردن بسيار بزرگ هستند. براي اسبي اين چنين کشيدن گردن بسيار مشکل است. بايد عضلات زيرين گردن را آب کرده و عضلات بالائي را پرورش دهيم و مي توان اسب را با بغل بندهايي که پايين تر بسته شده اند و يا تعليمي ثابت که سر او را پايين نگه مي دارد سوار شد. اينگونه اسب ها کمر منقبض دارند. کار روي کاوالتي و پرش هاي ژيمناستيکي براي نرم کردن کمر آن ها بسيار مفيداند.

>
شکل غلط کمر:
اسب هايي که طول کمر آن ها، کوتاه يا بلند، غلط است همواره از آن دسته اي نيستند که براي کار مشکل داشته باشند. اسب هايي که کمر آن ها بلند است معمولا خوش سواري هستند. اگر عضلات کمر آن ها بين جدوگاه و تهي گاه به خوبي پرورانده شده باشند، مشکلي براي کار نخواهند داشت و برعکس کمربلند و نرم مزيتي است براي تربيت او. به هرحال اگر کمر آنقدر بلند باشد که پاها نتوانند خود را به مرکز ثقل برسانند، طول گام ها کوتاه شده و اينگونه اسبها براي درساژ مناسب نيستند، ولي براي پرش و سه روزه مناسب ترند، چراکه در صورت ارتکاب اشتباهي ، از کمر خود به عنوان ستوني متعال کننده کمک مي گيرند. بايد به هنگام شروع آموزش چنين اسبي در نظر داشت که ، کمربلند را نمي توان با آموزش کوتاه کرد، فقط مي توان با نيم توقف و حرکت هاي انتقالي متوالي در تمرين ها شلنگ هاي او را کشيده تر کرد.

>
کمر کوتاه:
بديهي است که پاي اينگونه اسب ها به راحتي به زيرآمده و تجمع آن ها ساده تر است. از طرف ديگر آنها همواره با مشکل کمر مواجه اند. کمر کوتاه نيازمند گردن بلند است تا به نرمش آن کمک کند. اگر طول گردن اسب بلند نباشد در عمل مشکل بتوان پاهاي اسب را به زير کشيد. اينگونه اسب ها خوش سواري نيستند. اسب هاي کمر کوتاه فقط زماني به حداکثر توان ورزشي مي رسند که سوار توجه خاصي به تمرين هاي به جلو و پايين کشنده مبذول کرده و دست هاي بسيار نرمي داشته باشد.

>
اسبي که عقبش بلندتراز جلوست:
از آن جا که اسب هاي جوان هنوز به کاملترين مرحله رشد نرسيده اند، معمولا عقبشان بلندتر از جلويشان است و در نتيجه وزن روي دست هايشان مي افتد. اگر پس از رشد کامل اين نقيصه برطرف نشود اين چنين اسبي براي درساژ مناسب نيست. براي پرش نمي توان آن را نقص به حساب آورد، چراکه اسب هاي «هالاوآلا» برنده مدال هاي المپيک شده اند. در تمرين ها نبايد از اين اسب ها خواسته شود که در زمان طولاني با سر پايين و کشيده حرکت کننده ، حتي در زمان استراحت هم بايد براي حفظ تعادل سرو گردن را کمي بالاتر بگيرند. >

کپل هاي افتاده يا بزکپل
:
زاويه مفاصل خرگوشي اينگونه اسب ها حاده است و نمي توان آنها را آنقدر پرورش داد که قوي شده و نهايت فعاليت را داشته باشند. آنها مناسب پرش نيستند و براي درساژ هم بايد با احتياط به طرف آنها رفت. اين چنين اسب هايي ، پاهاي خود را به راحتي به زير مي کشند ولي فشار مضاعفي روي کمر خود وارد مي کنند که مشکل زاست. آنها را همواره بايد با قدرت و حداقل تجمع به جلو حرکت داد. >

نقص در پاها
:
آموزش اين اسب ها محتاطانه است. سوار کار بايد چگونگي کار با اين اسب ها را دقيقا برنامه ريزي کرده باشد. هر دو نقيصه به يکسان فشار بيش از اندازه برروي مفاصل خرگوشي وارد مي کنند. هر دو گونه بايد تمرين هاي تجمعي محدود داشته باشند. تجربه به من نشان داده که با اسب مفصل گاوي مي توان بيشتر کار کرد، چراکه فرسايش اين نوع مفاصل کمتر از بقيه انواع مفاصل خرگوشي هستند. با تمرين هاي روي دو محور و شانه به داخل مي توان تعادل برقرار کرد، اما مشکل بتوان به درجاتي از موفقيت اطمينان داشت. در جائي که مي توان با اسب سالم کار کرد، بهتر است از کار کردن يا خريدن اسب هايي که مشکل اندامي و اخلاقي دارند بپرهيزيم.

منبع مقاله : آرين هورس