نوشتن یادگاری بر بدن دلفین و کشتن سگ نشانه ضعف فرهنگ عمومی - میترا البرزی




نوشتن یادگاری بر بدن دلفین و کشتن سگ نشانه ضعف فرهنگ عمومی - میترا البرزی

به گفته دوستان محیط زیستی مشکلات و مسایل محیط زیست ایران آنقدر زیاد است که سخن گفتن از آن همیشه به مرثیه خانی شبیه می شود و حتی اگر هم نخواهیم مرثیه بخوانیم، ناگزیر می شویم.
کاهش تنوع و سطح پوشش های گیاهی، نابودی جنگل ها از هیرکانی تا زاگرسی و جنگل های حرا، آلودگی، تخریب، تصرف و کاهش حق آبه تالاب ها، آلودگی آب های سطحی و تخریب زیستگاه های آبی و ریپایرین( کنار رودخانه ای)، آلودگی هوای شهرهای بزرگ، ریز گرد عربی، افت سطح آب سفره های زیر زمینی،نابودی اکوسیستم های کوهستانی ،نابودی زیستگاه های حیات وحش، پرندگان و آبزیان و به دنبال آن کاهش تنوع زیستی کشور،توسعه روند بیابان زایی و افزایش تخریب و فرسایش و آلودگی خاک ها، شتاب غیر قابل کنترل در احداث سدها،کاهش واقعی وسعت مناطق تحت مدیریت با تصرف آن ها توسط ارگان های دولتی و خصوصی، افت شاخص های محیط زیستی کشور، عدم اجرای قوانین محیط زیستی، کمبود پژوهش های محیط زیستی، کاهش عرق کارشناسان محیط زیست در بخش دولتی و خصوصی به دلیل ترس از بیکاری و اخراج، شاید شاه بیت های مسایل محیط زیستی کشور باشد که به صورت روزانه و ساعتی اتفاق می افتد.
اگر یک نفر همت کند و اخبار چند ماه گذشته را فقط در مورد تخریب جنگل ها یا تالاب ها، از روی اخبار روزنامه ها جمع آوری و دوباره در معرض دید بگذارد، همگان وحشت خواهیم کرد.
اخباری مانند خشک شدن تالاب بختگان،خشک شدن بخش هایی از تالاب هامون به ویژه هامون صابری و هامون هیرمند، احتمال چند تکه شدن دریاچه ارومیه به جهت کاهش حجم آب آن از 31 میلیارد مترمکعب به 10 میلیارد متر مکعب، تهدید تالاب هورالعظیم و شادگان به جهت احداث 20 سد در دست بهره برداری و 20 سد در دست ساخت بر روی کارون بزرگ (این در حالی است که بیش از 50 سد جدید نیز بر روی این رودخانه در دست مطالعه است)، و در نتیجه خطرناک تر شدن پدیده ریزگرد که بخشی از علل آن خشک شدن این تالاب ها به همراه تالاب عظیم بین النهرین در همسایگی ماست،برداشت 9 میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت تغذیه از سفره های آب زیرزمینی و احتمال فرونشست زمین در اقصی نقاط کشور، عبور جاده 6/11 متری از پارک ملی گلستان، تصرف بخشی از پارک ملی خجیر و سرخه حصار توسط تعاونی های مسکن، تهاجم به کوهستان های البرز،اثر طبیعی و نماد ملی ایران قله دماوند، جنگل ابر و ... با ساخت جاده های بدون توجیه،ساخت و ساز در ارتفاعات غیرقانونی در دامنه البرز، مطالعه برای ساخت جزایر مصنوعی در خلیج فارس به بهانه توسعه گردشگری و به هم چشمی جزیره نخل همسایگان حنوبی، آتش سوزی در جنگل ها، شیوع بیماری در جنگل های زاگرسی ایلام و خطر نابودی آن ها ، خطر کاهش وسعت دشت شقایق در دامنه قله دماوند، پراکنش زباله در هر محیط طبیعی که پای مردم به آن جا باز شده است، ریشه کن کردن گیاهان کوهی برای فروش و خرید آن برای تهیه یک وعده غذا، شکار و کشتن دلفین ها در خلیج فارس و حک نام شکارچیان بر بدن این حیوان زیبا، کشتن سگ های بی خانمان در زمستان ها برای دریافت پول ناچیز حق شکار و ....
دیگر مرثیه خوانی بس است. اما آیا این حق را دارم که به جز مرثیه خوانی این سوال را مطرح کنم که چه کسی مسئول این مشکلات و معضلات است؟ و چرا مشکلات همچنان ادامه یافته و نه تنها کاهش نمی یابند بلکه مرتبا در حال افزایش هستند؟ چرا مثلا آلودگی هوای تهران بعد از این همه مطالعه و طرح و بررسی نه تنها کاهش نیافته بلکه پدیده ریز گرد به تهران و بسیاری از استان های کشور نیز رسیده است؟
عوامل ایجاد مشکلات متعدد محیط زیستی دو دسته هستند. اگر چه وزن و اهمیت آن ها به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و آن که تصمیم گیرنده و مجری است مسلما مسئول تر نیز می باشد.
در وهله اول مدیران ارشدی که نحوه بهره برداری و استفاده از محیط زیست و منابع طبیعی را برنامه ریزی و ساماندهی می کنند. مدیرانی با تفکرات ساخت و ساز به هرقیمت و این تفکر که مسایل محیط زیستی را کشورهای غربی برای جلوگیری از توسعه کشورهای جهان سومی مطرح می کنند. تفکراتی مشابه اینکه آنچه داریم بر سفره مردم! بیاوریم، فردا نیز خدا بزرگ است. مدیرانی که فرهنگ کلامی و رفتاری آن ها به گونه ای است که جملات زیر را بیان می کنند:
" درست است که ما بازیچه یک پرنده یا قورباغه شویم؟( همشهری 7 مهر 1387 )"
"بگذارید این چند کل و بزتان را هم بکشیم و بخوریم تا مانع جاده سازی ما نشوید"
این مدیران به هیچ وجه پاسخ گو نیستند وطرز تفکر بیان شده به اضافه پاسخگو نبودن ، محور اصلی در بروز مشکلات فزاینده محیط زیستی کشور است.
خانم جوادی ریاست پیشین سازمان حفاظت محیط زیست عدم توجه به رسانه ها و عدم پاسخ گویی به آن ها را با شجاعت و افتخار به عنوان سیاست عمومی خود اعلام کرده بود. گویا این سیاست بسیاری از مدیران اجرایی کشور نیز بوده و هست. روزنامه ها و کارشناسان محیط زیست هرچه بنویسند، هیچ مسئولی نسبت به مشکلات محیط زیستی کشور پاسخگو نیست. سد سیوند که با مخالفت های بسیار دوستداران محیط زیست و میراث فرهنگی احداث شد، هنوز با گذشت چند سال از آبگیری نتوانسته مخزن خود را از آب پر نماید. چرا مسئولین نسبت به خطای خود در ساخت این سد پاسخگو نمی باشند؟
به نظر می رسد تغییر تفکر بیان شده و الزام مدیران به پاسخگویی مهمترین گره کور مشکلات فزاینده محیط زیست کشور می باشد.
در وهله دوم ببودن آگاهی، فرهنگ و علاقمندی به محیط زیست در میان مردم یکی دیگر از مشکلات مهم محیط زیست کشور می باشد. برخی از تخریب ها و آلودگی ها توسط مردم و به جهت بی توجهی آن ها به وجود می آید. اینکه به راحتی و به وفور مردم اشغال را از ماشین به جاده یا خیابان می ریزند، این که هر جا برای پیک نیک می روند تلی از زباله به یادگار می گذارند، این که گیاهان کوهی و صحرایی را به راحتی کنده یا آتش می زنند، این که با حیوانات مهربان نیستند و آزار حیوانات سرگرمی برخی کودکان و جوانان ماست، این که برای درخت کمتر احترام قایل هستند و به راحتی به شکستن شاخ و برگ یا یادگاری نوشتن بر روی آن اقدام می کنند یا بر تن دلفین به دام افتاده شان نام خود را حک می کنند، نشانه هایی از ضعف فرهنگ عمومی حفاظت از محیط زیست در سطح جامعه است.
رسانه ملی یعنی صدا و سیما نقش بسیار مهمی در فرهنگ سازی بین عموم مردم برای علاقمندی به محیط زیست بر عهده دارد. بسیاری از مردم با کتاب، روزنامه یا اینترنت نزدیکی ندارند و نمی توان از این ابزار برای آگاه سازی آن ها بهره جست. نقش صدا و سیما برای آموزش محیط زیستی این دسته از شهروندان کلیدی است.متاسفانه رسانه ملی نقشی درخور در فرهنگ سازی محیط زیستی در کشور ایفا نمی نماید. این رسانه نه از شیوه های مستقیم و نه غیر مستقیم در ارتقای فرهنگ محیط زیستی مردم استفاده نمی نماید. مدت هاست که دیگر از زیزیگولوی دوستدار محیط زیست که زباله های رها شده توسط مردم را به خودشان برمی گرداند، در سیما خبری نیست.
روزنامه ها، سایت ها، وبلاگ ها و خبرنگاران مسئول و دلسوزی در عرصه محیط زیست کشور برای بیان مشکلات فعالیت می کنند و سال ها است که با وجود مشکلات متعدد نقش مهمی در بیان مشکلات و معضلات محیط زیستی ایفا می نمایند و این عرصه مهم ترین عرصه اطلاع رسانی می باشد. این افراد نیز گاهی با اتهام سیاه نمایی و عموما با بی توجهی نسبت به هشدارهای خود از جانب مسئولین و مدیران مواجه می شوند.
سازمان های غیر دولتی محیط زیستی کشور نیز به دلیل مشکلات و معضلاتی که دارند کمتر توانسته اند نقش تعیین کننده ای به عنوان عامل فشار به مسئولین یا فرهنگ سازی ایفا نمایند.
با این وجود انسان به امید زنده است. با همه مشکلات ما باز هم می گوییم و می نویسیم و امیدواریم تغییراتی در شنوندگان چه مسئولین و چه عموم مردم، ایجاد شود.