" گام هاي بزرگ فرزند ايل براي حفظ محيط زيست "




اساتيد دانشگاه تهران و استراليا نام آهويي را كه من براي نخستين بار شناسايي كرده بودم دره شوري گذاشتند. افتخار مي كنم كه نام من و طايفه ام براي هميشه در كنار هم در كتاب طبيعت جاودان مي شود
چشمان كه روي خطوط كتاب هايش به حركت درمي آيد ذهن كشيده مي شود به دشت هاي بيكران، به رود هاي خروشان، به كوه هاي سربه فلك كشيده، به غروب زيبا، طلوع بي نظير، به تصوير رنگين كمان پس از باران.جسم يخ مي زند ميان تصويرگري برف هاي نشسته بر قله هاي البرز و زاگرس، با توصيف ديده هاي چند ساله او، همچون پروانه ها در ميان گل هاي هزار رنگ چرخ مي زنيم، از ميان كلمات او راز چشم آهو را مي يابيم واوج عقاب را به آسمان بيكران نظاره مي كنيم.


مي دويم در قلب دشت و قدم مي زنيم بر خاك پاك كوير، سطر به سطر خطوط كتاب هايش حقايق طبيعتي است زيبا و بي مشابه به نام «ايران». كشوري با هزاران هزار سال قدمت و وسعتي به بزرگي چهارفصل، سرزميني كه همزمان كه شمالش عطر بهار مي دهد، جنوبش تابستان است، غربش زمستان و در گوشه اي ديگر از اين خاك برگ ريزان پائيز. در چنين سرزميني است كه مي توان گونه هاي متفاوتي از حيوانات، حشرات و گياهان را يافت و از وجودشان لذت برد.كشوري كه موسس نخستين سازمان محيط زيست خاورميانه بود و مي توانست سرآمد محيط زيست باشد و اين بي توجهي بغض كهنه بيژن فرهنگ دره شوري است، مردي كه تاكنون 40 سال از زندگي خويش را به پاسداري و عشق ورزي طبيعت اين سرزمين كه چون گوهري گرانقيمت بي محافظ باقي مانده،
گذرانده است.


او مردي قشقايي است، از طايفه بزرگ دره شوري. ايلي با تاريخچه اي كهن، مي گويد ما بهترين اسب ها و سگ ها را داشتيم، ما بهترين موسيقي را مي نواختيم. ما بهترين خوراك ها را داشتيم، كوچ كه مي كرديم گام هايمان ثانيه به ثانيه بر خاكي گذارده مي شد كه هر سويش عطري داشت. عطر بادهايي كه از دور و نزديك مي آمدند و نسيم شان رايحه طبيعت گونه به گونه ايران را داشت. طبيعتي كه روزي نبض زندگي اش پر نفس بود واين روزها بي نفس!


نفس زندگي ميان طبيعتسال 1324 به دنيا آمد، مي گويد آنجا و در دنياي زندگي اكولوژيك ميان افراد طايفه و نوع تربيت خانواده بود كه مديريت زندگي در طبيعت و احترام به محيط زيست را فرا گرفت. پدرم مانند تمام پدران ايل تاكيد بر بهره برداري از طبيعت در حد مناسب داشت. ميزان اين بهره برداري بايد به حدي بود كه لطمه اي به شرايط زيست محيطي حيوانات و طبيعت سبز وارد نمي شد. شكار مي كرديم ولي در فصل مجاز و در حد مجاز، با تغيير فصل به اميد يافتن مكاني مناسب آب و هوايي از سواحل خليج فارس تا ارتفاعات زاگرس و كوه دنا مسافت بيشتر از 600 كيلومتري را سفر مي كرديم ولي هيچ صدمه اي به مراتع و جنگل ها و چرخه زندگي حيوانات وارد نمي كرديم و اين اصل و روش زندگي در طايفه بود”.بيژن فرهنگ دره شوري اين گونه از روزگار زندگي خود و نوع شكل گيري انديشه احترام به زمين وتمام داشته هاي طبيعي خاك سرزمين اش گفت و ادامه داد: حق نداريم با زمين رفتار ناشايست داشته باشيم. وقتي از آب و خاك استفاده مي كنيم بدهكار زمين هستيم. انسان زاده زمين است و زمين چون مادر او است. فردي كه به زمين بي احترامي كند رفتار ناشايست او در حد فردي است كه به مادر خود بي حرمتي كرده است.كوچ نشيني در ايران سابقه چند هزار ساله دارد. دراين چند هزارسال هيچ نقطه اي ازطبيعت يافت نمي شود كه ما اين ساكنان هميشه در طبيعت آن را ويران كرده باشيم، موجب تخريب آن شده باشيم، به ما آموخته اند چگونه نبض نفس زمين را زنده نگه داريم. ما حرمت زمين را پاس مي داريم و آن را مقدس مي دانيم، تقدسي از جنس معنويت كه روح و زندگي كوچ نشين را شكل مي دهد.”فرهنگ دره شوري كارشناس، پژوهشگر و هوادار محيط زيست، بوم شناس و عكاس طبيعت، موسس نخستين ژئوپارك خاورميانه، حافظ نسل لاك پشت پوزه عقابي در حال انقراض جزيره قشم و ده ها كتاب علمي درخصوص حيوانات، حشرات، گياهان، شرايط محيط زيستي ايران و... نمونه هايي از تلاش هاي بي دريغ و بي توقف وي براي نگهباني از منبع با ارزش محيط زيست كشور كه مورد بي لطفي بسياري قرار گرفته است با بيان اين جملات اين گونه ادامه مي دهد: سرآغاز كم لطفي مسئولان به محيط زيست و تخريب آن به سال 1341 برمي گردد كه جنگل و مرتع ملي شد ولي در سال 1350مهندس فيروز با حس تاثر از شرايط نامناسبي كه براي محيط زيست كشور ايجاد شده بود درصدد برآمد تا سازمان محيط زيست ايران را به قصد حفاظت و نگهباني و ممانعت از ويراني بيشتر آن تاسيس كند. بدين ترتيب سال 1350 نخستين سازمان حفاظت از محيط زيست در خاورميانه تاسيس شد كه به سرعت مشتاقاني به آن پيوسته و شعبه هايش در تمامي استان ها گسترش پيدا كرد، مشتاقاني از هر قوم و قبيله وطايفه با هر زبان و سنت يكدست و يكدل با يكديگر هم قدم و هم هدف شدند.

كاشف آهوي دره شوري

بيژن فرهنگ دره شوري با غمي در صدا كه از افسوسي بزرگ نشات مي گيرد، مي گويد: نخستين سازمان محيط زيست در خاورميانه را در ايران تاسيس كرديم اما امروز كشورهاي عربي و ديگر همسايگان، كه آن روزها نه فرهنگ چنين انديشه اي را داشتند و نه ارزشي براي اين منبع بزرگ الهي قائل بودند از ما جلوتر گام برداشتند.وي اين گونه گفت و ادامه داد: بارها و بارها ما اعضاي سازمان محيط زيست، ايران را دور زده و نقاطش را مورد شناسايي قرار داديم. به دورترين مناطق سفر كرديم، مي گشتيم و هر گوشه كه از دست م*****ان در امان مانده بود را پارك ملي اعلام مي كرديم. شناسايي گونه هاي پرندگان، پستانداران، انواع مراتع و... همه و همه را بررسي و دسته بندي كرديم وكتب هر بخش چاپ و منتشر شد. كتاب هايي كه از آن زمان تاكنون در مسير اين حركت نوشتم پارك ملي بمو، پروانه هاي ايران (اثر مشترك با وازريك نظري)، پستانداران ايران (اثر مشترك با فرد آرلند هرينتون)، پناهگاه حيات وحش بختگان، شناسنامه پارك ملي گلستان، طبيعت ايران (اثر مشترك با نصراللـه كسرائيان)، طبيعت قشم و كتابچه هاي متعددي درباره مناطق حفاظت شده ايران... مي باشد اين تلاش ها براي نگهداري از داشته و كشف آنچه داشتيم و از بودنش اطلاع نداشتيم بود و ميان همين تحقيقات بود كه آهويي زيبا شناسايي شد. آهويي كه در پس ماجرايي نام من و طايفه ام روي آن گذاشته شد.سال 1362 بود كه شناسايي شد، به دنبال مرگ و مير آهو ها در جزيره فارو همراه تيمي عازم محل شديم. علت مرگ و مير نباريدن باران در زمستان و عدم دسترسي آهوها به علوفه سبز آبدار تشخيص داده شد. در طول اين بررسي 50 جمجمه از اين آهوها را جمع آوري كرديم. ميان اجساد حيران و غمزده كه مي گشتم تصورم اين بود كه تفاوتي بين گونه هاي جان باخته اين حيوان زيبا وجود دارد ولي همراهانم اعتقادي به اين امر نداشتند.”دره شوري كارشناس نامدار محيط زيست اين گونه گفت وادامه داد: پس از انتقال اجساد به تهران براي انجام بررسي هاي علمي نمونه ها در اختيار دانشكده محيط زيست كرج قرار گرفتند و تعدادي نيز به كشور استراليا منتقل شدند تا كارشناسان آن كشور نيز تحقيقات تخصصي خود را روي اجساد انجام دهند. نتيجه تحقيقات به كشف آهويي منجر شد كه نمونه اي متفاوت از آهو هاي ديگر بود، نمونه منحصر به جزيره فارو، آهويي كه بسيار شبيه جبير است. آهوي جديد نام نداشت. روزي اساتيد دانشگاه تهران و استراليا آمدند و گفتند قصد دارند نام اين آهو را به نام من بگذارند. شنيدن اين جملات حسي داشت كه توصيف شدني نبود. آنها مي گفتند و من به چشمان آهو كه اكنون به آهوي دره شوري معروف است مي انديشيدم. به غزالي كه نه فقط نام من بلكه نام طايفه ام را زنده نگه مي داشت.


فرهنگ سازي روش دارد

سال 57 بيش از 10 ميليون هكتار محيط زيست سالم وسرزنده كشور به صورت پارك ملي و حفاظت شده در ايران وجود داشت. مدرن ترين محيط زيست خاورميانه كه نتوانستيم راه درست نگهداري از آن را ادامه دهيم و اكنون شرايط در موقعيت خطر است.”بيژن دره شوري مي گويد بعد از سال ها تحقيق براي يافتن راهي براي نگهداري از محيط زيست كشور اكنون معتقد است اين كه مي گوييم بايد فرهنگ سازي كرد تنها يك جمله كليشه اي بدون پشتوانه است. فردي كه قصد فرهنگ سازي دارد بايد خود شناخت داشته باشد، شناخت كافي و تخصصي، نفت و گاز و منابع ديگر كشور طول عمر دارند و روزي خاتمه خواهند يافت ولي اگر راز نگهداري محيط زيست كه موجب رشد، سرسبزي و زندگي بخشي است را بدانيم هميشگي و پايدار است و داشتن آن يعني ثروتي كه هر روز غني تر مي شود و ما گنجي در ايران داريم كه نبايد بي توجهي هايمان از برق و جلاي آن بكاهد.وي تاكيد كرد: ايران تنوع طبيعت چشمگيري دارد. تفاوت دما در نقاط مختلف از مثبت 50 درجه است تا منفي 40 درجه و ارتفاع زمين از منفي 25 تا نزديك 60 هزار متر كه در پس خود مناظر چهار فصل را ايجاد مي كند. تنوع طبيعت كه تنوع حيات را نيز موجب مي شود. 500 نوع پرنده، 150 نوع پستاندار، خزندگاني كه هنوز گونه هاي كامل آنها شناخته شده نيست، 10 هزار نوع گياه و... تنوع بيكراني است كه نمي توان به راحتي ازكنار آن گذشت. قاره اروپا با وسعتي 4 برابر وسعت ايران داراي چنين تنوع گياهي نيست، تنوعي كه نه تنها در خاورميانه بلكه در سطح جهان فوق العاده است.فرهنگ دره شوري مي گويد: زماني كه ايرانيان به فكر حفاظت از محيط زيست افتادند كشورهاي همسايه حتي كوچك ترين توجهي به اين گنج بزرگ نداشتند ولي اكنون ما در ميانه راه جا مانده ايم و ديگران چنان به ارزش اين فضا پي برده اند كه سرمايه گذاري هاي كلاني براي ايجاد پارك هاي ملي و رشد و توسعه محيط زيست خود مي كنند. هزينه ميلياردي مي كنند، از سراسر دنيا برجستگان اين علم را به استخدام درمي آورند.اين عاشق طبيعت كه همچنان عشق خود را در سينه نگه داشته است و براي داشتن آن تلاش مي كند با لرزشي در صدا كه از بغض گلويش نشات مي گيرد مي گويد: زمان توقف بي توجهي به محيط زيست كشور فرا رسيده، مراكز تفريحي مي سازيم ولي امكانات درست تعبيه نمي كنيم، مردم به تنهايي مقصر نيستند، وقتي سطل هاي زباله به اندازه نيست و اصلاً در بعضي از مكان هاي تفريحي نشانه اي از آنها ديده نمي شود، وقتي مراكز بهداشتي نيست يا ناياب است، وقتي در مكان هاي تفريحي جنگلي مكاني براي طبخ غذا وجود ندارد و... مناطق تفريحي به زباله دان تبديل و تخريب مي شود و اينجا مردم مقصر اصلي نيستند. در اين شرايط امكانات جاده فرهنگ سازي براي مردم نيز به بن بست مي رسد زيرا مكاني براي اجراي آن موجود نيست.

گريه هاي مرد عاشق

بزرگان يك سرزمين كساني هستند كه مي دانند نگهداري از محيط زيست يعني پاسداري از گوهري گرانبها، درست كرداري مردمان يك خاك و بوم يعني آگاهي از چگونه بهره برداري كردن از زمين، كاري كه ما مي كنيم بهره برداري نيست، نابود كردن است. گذشتگان، پدران و مادران به ما آموختند بر اساس توان منابع طبيعي از آن استفاده كنيم زنده نگه داشتن رودخانه، جنگل، كوه، حيوانات، گياهان، چشمه ها و درياچه ها وظيفه ما است. طبيعت يك موجود زنده است و ما نسبت به مرگ يك موجود كه نفس دارد بي تفاوت مي نگريم بي آن كه انسانيت انساني مان پاهايمان را براي نجات او از مرگ به حركت درآورد و فكرمان به دور افكاري براي بهبود شرايط طبيعت كشورمان بچرخد.دره شوري با برگشت به سال ها قبل از زماني كه نخستين اقدامش براي نگهداري از لاك پشت هاي جزيره قشم صورت گرفت، گفت: كنار ساحل نشسته بودم كه شاهد برداشت تخم لاك پشت ها بودم. مردم براي تامين طعام خانواده اين كار غم انگيز را انجام مي دادند و نمي دانستند كه اين يعني منقرض شدن گونه اي از لاك پشت ها. ديدن اين تصوير قلبم را به درد آورد. لاك پشت ها، مظلوم و بي گناه بودند و مردم با اين نگاه كه غذايي مقوي را مصرف مي كنند ريشه زندگي لاك پشت ها را مي زدند. تصوير لاك پشت هايي كه درحال محو شدن در سايه زمان بودند لحظه اي از ذهنم دور نمي شد، همان جا بود كه تصميم گرفتم به داد دل خود، مردم و لاك پشت ها برسم، مدتي طول نكشيد كه با همدلي مردم جزيره، محل زندگي لاك پشت ها به نخستين پارك ملي مردمي ايران تبديل شد. مردم باور كردند با وجود اين پارك ورود توريست به منطقه زياد مي شود. بازار كارشان رونق يافته و همان گونه كه لاك پشت ها در امنيت زندگي قرار مي گيرند آنها نيز به آرامش زندگي در شرايط مطلوب تر خواهند رسيد. حركت آن روزها اكنون به فرهنگي تبديل شده كه اين روزها حتي كودكان جزيره نيز نگهداري ازطبيعت و محيط زيست آن را اصلي در زندگي خود مي دانند. در فرهنگ سازي براي حفاظت از محيط زيست بايد تمام جوانب را با هم سنجيد و مقدمات اجراي آن را ايجاد كرد در غيراينصورت فرهنگ سازي تنها جنبه شعارگونه به خود مي گيرد.
خانوادهدره شوري درمورد اين كه دوست داشتني ترين نقطه طبيعت ايران براي او كجا است مي گويد: چگونه مي توانم از كوير سرخس در مرز تركمنستان نگويم در حالي كه براي يك وجب آن مي ميرم، چگونه از بيابان هاي خوزستان و بهارش نگويم در حالي كه نديدن شقايق هايش روحم را آزار مي دهد، كوير عشق من است حتي كوير لوت، چگونه از آن نگويم. البرز بي نظير و هوا و باد و ارتفاعات دل انگيزش برايم نفس زندگي است، چگونه مي توانم نقطه اي را از ميان تمام اين زيبايي هاي هر كدام منحصر به فرد را برتر بدانم، در هر نقطه از طبيعت ايران كه باشم احساس غرور مي كنم، غروري آميخته با افسوس، اندوهي كه حكايت از آن دارد سال ها بعد اگر اينگونه حفاظت از اين طبيعت ادامه يابد ديگر اثري از اين زيبايي هاي گرانبها نخواهد بود. آيا از كردستان و بلوچستان زيباتر جايي در جهان هست.مردمي كه با طبيعت كشورشان خوب رفتار نمي كنند به ديده من افراد سالمي نيستند، آنها را نبايد اهل آن ديار ديد. كسي كه طبيعت وطنش را دوست ندارد ربطي به آن سرزمين ندارد. طبيعت سرزمين هرانساني همچون عضوي ازخانواده اوست كه بايد گرامي داشته شود. آب و خاك، جنگل و مرتع و به طور كلي طبيعت يك سرزمين مهم ترين ثروت مردم آن سرزمين است. بي توجهي به اين ثروت و بي توجهي به مديريت و بهره برداري از آن خطايي نابخشودني است.