دیده بان حقوق حیوانات: سخن از دیرکرد در اجرای یک پروژه که به میان می*آید، ناخودآگاه به یاد اتوبان تهران ـ شمال می*افتیم و وعده*های پی*درپی افتتاح نیروگاه بوشهر، آرامش خاطرمان را مشوش می*کند؛ اما جنس این دیرکرد فرق می*کند؛ هدیه رئیس*جمهور سریلانکا برای فرستادن به ایران حاضر است، ولی ما برای این تحفه سنگین وزن جایی نداریم! پروژه انتقال تأخیر دارد، تاخیری که زیاد هم بد نیست …رئیس اداره اجرایی شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست (باور کنید نام اداره درست نوشته شده) درباره آخرین وضعیت ورود فیل*های سریلانکایی گفت: باغ وحش ارم، هنوز شرایط نگهداری یک جفت فیل سریلانکایی را ندارد و صدور مجوز برای ورود این دو توله فیل به باغ وحش، مشروط به آماده*سازی مکان مناسب برای نگهداری از آنهاست که فعلا هیچ یک از شرایطی که برای نگهداری این گونه*های گرمسیری لازم است، آماده نشده است.به گزارش مهر رضا فرجی گفت: این فیل*ها به دلیل جثه بزرگ خود، نیازمند شرایط و نوع تغذیه*ای خاص هستند که هم*اکنون باغ وحش ارم، قادر به فراهم آوردن این شرایط نیست. فیل*ها گونه*ای علاقه*مند و نیازمند به آب هستند و در روز باید مکان*هایی برای آبتنی و آب*بازی آنها مانند یکسری استخرهای کوچک و بزرگ فراهم باشد که چنین مکان*هایی هنوز در ارم ساخته نشده است؛ افزون بر این، این موجودات از گونه*های گرمسیری هستند و برای حفاظت از آنها در شرایط برف و باران و هوای سرد زمستانی، ساختمان*هایی نیاز است که ساخته نشده است.به گزارش «تابناک»، این نخستین بار نیست که انتقال یک گونه حیوان به کشور بسیار سخت و حتی ناممکن شده است؛ انتقالی که کاملا قانونی است و حتی با حمایت همه جانبه مسئولین، از سختی*هایش کاسته نشده و مقرون به شکست شده؛ البته با این تفاوت که پیشتر می*خواستیم نسل یک حیوان را در کشورمان احیا کنیم و این بار جایی نداریم تا هدیه یک رئیس*جمهور را جا دهیم!هنوز از هنگامی که طرح احیای ببر مازندران، در همین باغ وحش پایان یافت، یک سال نگذشته است؛ پروژه پر سر و صدایی که با معاوضه چهار قلاده پلنگ ایرانی با دو قلاده ببر سیبری آغاز شد تا شاید این دو حیوان روزی به طبیعت برده شوند و از زاد و ولد احتمالی*شان، ببر مازندران تولید شود! (گویا ببری که در مازندران به دنیا آمده، پسوند مازندران می*گیرد و اگر این اتفاق مثلا در تهران رخ بدهد، «ببر تهران» خواهیم داشت!)؛ پروژه*ای با رنگ و بوی ملی که طرحش در میانکاله مازندران تعریف شده بود و با مرگ ببر نر پس از چند ماه اقامت در باغ وحش تهران پایان یافت؛ مرگی بر اثر یک بیماری به نام «مشمشه» که از طریق گوشت الاغ بیمار سرایت کرده بود و جز ببر بینوا، هشت تا چهارده قلاده شیر (آمار دقیق است!) را نیز با گلوله به کام مرگ فرستاد.هنوز یک سال نگذشته و با وجود این، قرار است دو توله فیل اهل سیلان، ساکن همان باغ وحشی بشوند که مشمه داشته و احتمالا اکنون پاکِ پاک شده است. توله*های یک و نیم تنی که قرار است ناخوانده به سرزمینمان گسیل شوند و با وجود اینکه هدیه شده*اند، هنوز در دل مسئولان کشورشان ارج و قرب دارند.به گفته فرجی، «طرف سریلانکایی که قرار است این یک جفت فیل را به ایران بدهند، درباره فراهم بودن شرایط برای این گونه بسیار سخت*گیر است و تا زمانی که همه امکانات فراهم نشود، این اجازه صدور آنها را نمی*دهد»؛ حمایتی که ببرهای نگون بخت سیبریایی از آن بی*نصیب بودند.داستان اما فرق بسیاری نکرده است. ببرها به این دلیل ساکن باغ وحش شدند که طرف روسی عجله داشت، چهار قلاده پلنگ زنده*گیری شده*اش را هر چه سریعتر به کشورش انتقال دهد و در محدوده در نظر گرفته شده برای احیای نسل پلنگ قفقاز (بله! درست متوجه شدید) رهایشان کند و از این روی، ببرها را در حالی به ایران تحویل داد که مسئولین در باد شعار اجرای یک طرح ملی خوابیده بودند و یادشان رفته بود که محدوده رهاسازی ببرها در میانکاله را آماده کنند؛ جالب اینکه محل نگهداری فیل*ها نیز قرار بوده اسفند ماه ۸۹ آماده شود.هر دو پروژه دچار تأخیری در فراهم سازی محل زیست شدند؛ وعده**ای از جنس همان وعده*های پس از مرگ ببر نر که می*گفتند: «به زودی چهار قلاده ببر دیگر خواهیم آورد و در میانکاله که تا آن وقت فراهم شده، رها خواهیم کرد». *طرح انتقال فیل*های سریلانکایی تا امروز شکست خورده است و با این پیشرفت فیزیکی در پروژه ساختن قفس مورد نیاز برای این حیوانات، به نظر نمی*رسد که به زودی فعل و انفعال خاصی صورت بگیرد، به ویژه که بر خلاف طرح شکست خورده پیشین، عزم خاصی هم برای رفع موانع این انتقال دیده نمی*شود، به جز وفای عهد طرف هدیه دهنده؛ شکستی که با تدبیر امروز مسئولان، می*تواند هم از این شکست خلاصمان کند و هم راهکاری باشد برای پروژه*ها اینچنینی در آینده.به عبارت ساده**تر، هنوز دیر نشده است. شاید بهتر باشد که مسئولان سازمان محیط زیست، یک بار برای همیشه این پرونده را بررسی کنند و یا حکم به انتقال فیل*ها بدهند و یا با کمال ادب، پذیرش هدیه رئیس*جمهور سریلانکا را وتو کنند. اگر رأی، انتقال و پذیرش این هدیه سنگین وزن** باشد، لازم است که محل اسکان این موهبت ناخواسته به خوبی فراهم شود و چه بهتر که به جای باغ وحش ارم که در یک* سال اخیر نام خوبی نداشته، فیل*ها را به شهری انتقال دهیم که شرایط آب و هوایی نزدیکتر به وطنشان دارد و شاید بتوانیم به گردشگری شهر میزبان هم سر و سامانی بدهیم. چه اگر قرار است این دو زبان بسته به سرنوشت ببر و شیرهای باغ وحش پر ایراد پایتخت دچار شوند، بهتر است راه دوم را برگزینیم و اصلا بی*خیال انتقالشان بشویم که تکرار خطا تبعاتش بزرگتر است. ***بیایید فارغ از مسایل ***** و به دور از احساسات، یک تصمیم اصولی بگیرید که در موارد مشابه آتی هم قابل تکیه باشد. آیا بهتر نیست، با تشکیل کارگروهی متشکل از کارشناسان گوناگون در این باره تصمیم*گیری کنید تا همه جوانب امر سنجیده شود و خدای نکرده اشتباهات آتی یک مقام مسئول، منجر به بحث*هایی مانند آنچه در مرگ ببر رخ داد، نشود که اصولا نباید گوشت خر را به خورد ببری می*داده*اند که گوشت گوساله غذایش است و … .چه ایرادی دارد که این دیرکرد را به فال نیک بگیریم و از اینکه دو فیل از سرزمین ببرهای تامیل، به مدت هشت ماه در کمال آسایش در وطنشان پذیرایی شده*اند و سرنوشتشان به ببرهای سیبری دچار نشده، خرسند باشیم؟ به راستی “شاید حکمتی در کار باشد؟!”


وزن توله*های اهدایی فیل سریلانکایی یک و نیم تن است. وزن این گونه از فیل در بلوغ به پنج تن می*رسد.تصور کنید که از شنیدن خبر مرگ دو رأس «آهوی ایرانی» هدیه شده از جانب رئیس سازمان محیط زیست کشورمان به امیر قطر چه حالی خواهید شد!