روزی آبراهام لینکلن در مجلس سنا با دیگر نمایندگان در حال بحث بودند که از پنجره مشاهده نمود که بچه خوکی در جوی آب گیر کرده است. لینکلن ضمن پوزش از نمایندگان مجلس را ترک کرد و به کمک حیوان بی نوا شتافت. جلسه مهمی بود و ترک آن دلیل محکمی می طلبید. وقتی لینکلن با لباس های خیس و گلی به مجلس بازگشت همه علت این کار را از او جویا شدند.
او با خرسندی گفت: یک زندگی در خطر بود!