معرفی طوطی های پویش

[skidrow22]

تبریک میگم شیر خوارگاه جالبی دارید من هم اینجا پناخگاه و حلال احمر دارم

[*پویش]

سلام.بابت سلیقه و حوصله ای که برای طوطی هاتون بخرج میدید تبریک میگم.

ارسال شده از MT27i با استفاده از تپاتالک 2

سلام . متشکرم شما لطف دارید.

تبریک میگم شیر خوارگاه جالبی دارید من هم اینجا پناخگاه و حلال احمر دارم

سپاسگزارم امیدوارم شما هم در اداره مرکز درمانیتان موفق باشید.

[nafiseh65]

تبریک میگم عزیزم

چه آقا پسر گل پسریه

صحبت کردنش خیلی بامزه بود، طلا خان

از طرف من اون سرکوچولوشو ببوس

[*پویش]

تبریک میگم عزیزم

چه آقا پسر گل پسریه

صحبت کردنش خیلی بامزه بود، طلا خان

از طرف من اون سرکوچولوشو ببوس

سلام نفیسه جان
وقتی میگه خوبی؟ اگر جوابش را ندهیم تن صداش را بالاتر میبره و پشت سر هم تکرار می کنه تا اینکه بگییم خوبیم الحمدلله .
این جوری نگاهش نکن خیلی حسود و بد خلق هست اگر پرنده دیگری را جلویش روی دست بگیری خودش را می کشد

[*پویش]

سلام .این جوجه کوچولوی 1-2 روزه را وقتی که داشتم به لانه جفتم سرک می کشیدم دیدم در حالیکه فکر کردم مرده چون بدنش کبود شده بود و گوشه لانه افتاده بود اما وقتی در دستم گرفتمش متوجه شدم که خدا را شکر هنوز زنده است . سعی کردم با هوای دهانم گرمش کنم بعد سریع لای یک حوله کوچک پیچیدمش و سشوار را روی حوله چرخاندم تا زمانیکه احساس کردم دمای بدنش حالت عادی پیدا کرده . واقعا فکر نمی کردم زنده بماند اما به لطف خدا کم کم بزرگ شد.
چند سری مجبور شدم با خودم به مهمانی ببرمش که اکثر حاضرین چندششان شده بود یکبار هم با ما تشریف آوردند شمال انهم جاده برفی چالوس. با چه ظرافتی جعبه حمل جوجه ها را عایق بندی کرده بودم تا سرمای راه اذیتشان نکند.
فوق العاده ارام بود . حتی زمانیکه پر و بالش کامل شده بود اصلا پرواز نمی کرد اوایل فکر می کردم مشکلی دارد اما بعد متوجه شدم این پرنده اصلا نیازی به پرواز احساس نمی کند مگر اینکه خودم مجبورش میکردم. واقعا می توانستم مچاله اش کنم .الان باید 4-5 ماهه باشد .









بزرگ شدن این جوجه برایم خیلی هیجان انگیز بود لذا عکس هایش را گذاشتم تا شما هم از دیدن آن لذت ببیرید امیدوارم که این طور بوده باشد.البته تعداد عکس ها خیلی بیشتر بود اما متاسفانه پاک شدند.
راستی پدر و مادرش هم خاکستری بودند.

[hearth_brocken]

سلام .این جوجه کوچولوی 1-2 روزه را وقتی که داشتم به لانه جفتم سرک می کشیدم دیدم در حالیکه فکر کردم مرده چون بدنش کبود شده بود و گوشه لانه افتاده بود اما وقتی در دستم گرفتمش متوجه شدم که خدا را شکر هنوز زنده است . سعی کردم با هوای دهانم گرمش کنم بعد سریع لای یک حوله کوچک پیچیدمش و سشوار را روی حوله چرخاندم تا زمانیکه احساس کردم دمای بدنش حالت عادی پیدا کرده . واقعا فکر نمی کردم زنده بماند اما به لطف خدا کم کم بزرگ شد.
چند سری مجبور شدم با خودم به مهمانی ببرمش که اکثر حاضرین چندششان شده بود یکبار هم با ما تشریف آوردند شمال انهم جاده برفی چالوس. با چه ظرافتی جعبه حمل جوجه ها را عایق بندی کرده بودم تا سرمای راه اذیتشان نکند.
فوق العاده ارام بود . حتی زمانیکه پر و بالش کامل شده بود اصلا پرواز نمی کرد اوایل فکر می کردم مشکلی دارد اما بعد متوجه شدم این پرنده اصلا نیازی به پرواز احساس نمی کند مگر اینکه خودم مجبورش میکردم. واقعا می توانستم مچاله اش کنم .الان باید 4-5 ماهه باشد .









بزرگ شدن این جوجه برایم خیلی هیجان انگیز بود لذا عکس هایش را گذاشتم تا شما هم از دیدن آن لذت ببیرید امیدوارم که این طور بوده باشد.البته تعداد عکس ها خیلی بیشتر بود اما متاسفانه پاک شدند.
راستی پدر و مادرش هم خاکستری بودند.

ماشالله...
خیلی عالی بود.من واقعا به این همت و علاقه ی شما غبطه میخورم،شما جزء معدود افرادی هستین که حاضرن جوجه عروس رو بزرگ کنن.من هر وقت میام بزرگ کنم بهم میگن ارزش نداره چه حوصله ای داری ویا چندششون میشه و....وقتی کارهای شما رو میبینم پشت کارم بیشتر میشه.انشالله که همیشه موفق باشید وتعداد جوجه هاتونم هر روز بیشتر شه.
راستی از دو جوجه ای که خدمتتون گفتم جوجه ی کوچیک تر عمرش بدنیا نبود،ولی یه تخم که دو روزه بیرونه واز زیر مادرش برداشتم امروز از داخلش صدای جیک جیک میومد.فقط شما چیکار میکنید که تو این سن کم جوجه راحت میشینه ؟جوجه ی من اصلا تعادل نداره واذیتم میکنه

[*پویش]

ماشالله...
خیلی عالی بود.من واقعا به این همت و علاقه ی شما غبطه میخورم،شما جزء معدود افرادی هستین که حاضرن جوجه عروس رو بزرگ کنن.من هر وقت میام بزرگ کنم بهم میگن ارزش نداره چه حوصله ای داری ویا چندششون میشه و....وقتی کارهای شما رو میبینم پشت کارم بیشتر میشه.انشالله که همیشه موفق باشید وتعداد جوجه هاتونم هر روز بیشتر شه.
راستی از دو جوجه ای که خدمتتون گفتم جوجه ی کوچیک تر عمرش بدنیا نبود،ولی یه تخم که دو روزه بیرونه واز زیر مادرش برداشتم امروز از داخلش صدای جیک جیک میومد.فقط شما چیکار میکنید که تو این سن کم جوجه راحت میشینه ؟جوجه ی من اصلا تعادل نداره واذیتم میکنه

سپاسگزارم . لطف دارید اما شما که خودتان ید طولایی در بزرگ کردن جوجه دارید.
انشالله این جوجه به سلامتی بزرگ میشود
راستش برای نشستن جوجه کاری انجام نمیدهم ولی معمولا از روز دوم که کمی جان می گیرند خودشان این طوری می شوند.

[nima0181]

سلام .این جوجه کوچولوی 1-2 روزه را وقتی که داشتم به لانه جفتم سرک می کشیدم دیدم در حالیکه فکر کردم مرده چون بدنش کبود شده بود و گوشه لانه افتاده بود اما وقتی در دستم گرفتمش متوجه شدم که خدا را شکر هنوز زنده است . سعی کردم با هوای دهانم گرمش کنم بعد سریع لای یک حوله کوچک پیچیدمش و سشوار را روی حوله چرخاندم تا زمانیکه احساس کردم دمای بدنش حالت عادی پیدا کرده . واقعا فکر نمی کردم زنده بماند اما به لطف خدا کم کم بزرگ شد.
چند سری مجبور شدم با خودم به مهمانی ببرمش که اکثر حاضرین چندششان شده بود یکبار هم با ما تشریف آوردند شمال انهم جاده برفی چالوس. با چه ظرافتی جعبه حمل جوجه ها را عایق بندی کرده بودم تا سرمای راه اذیتشان نکند.
فوق العاده ارام بود . حتی زمانیکه پر و بالش کامل شده بود اصلا پرواز نمی کرد اوایل فکر می کردم مشکلی دارد اما بعد متوجه شدم این پرنده اصلا نیازی به پرواز احساس نمی کند مگر اینکه خودم مجبورش میکردم. واقعا می توانستم مچاله اش کنم .الان باید 4-5 ماهه باشد .









بزرگ شدن این جوجه برایم خیلی هیجان انگیز بود لذا عکس هایش را گذاشتم تا شما هم از دیدن آن لذت ببیرید امیدوارم که این طور بوده باشد.البته تعداد عکس ها خیلی بیشتر بود اما متاسفانه پاک شدند.
راستی پدر و مادرش هم خاکستری بودند.

بهتون تبریک میگم..ان شالله موفق باشید در تمام مراحل زندگیتون شاد باشید

[اسکندری]

سلام.به این همه سلیقه و حوصله باید واقعا تبریک گفت.واقعا از دیدن عکسهاش و خوندن داستانش لذت بردم.امیدوارم همیشه موفق باشید

[mtm_m2008]

وووییییییییییی چه نازهماشالله تبریک میگم و خداحفشون کنه