سلام خوبین ؟
من دیروز نفس رو بردم توی اون اتاق
اول در رو نصفه باز گذاشتم . آروم بردمش کنار در اتاق پرنده جدید و نشونش دادم . هردوشون به همدیگه نگاه میکردن . انگار هیچی تو اون اتاق واسه دیدن نیست . نفس روی انگشتای دستم بود . جلوی اون هر از گاهی زبونشو به انگشتم میزد . بعد نفس رو آوردم توی پذیرایی . در اتاق پرنده جدید باز بود نفس پرید توی اون اتاق . سابقه نداشت بره توی اون اتاق . الان که نفس میاد بیرون در اون اتاق رو نصفه میذارم که نتونه بره داخل . اما امروز نفس حواسش به وسایل اتاق بود اما نیما ( احتمالا اسمش بشه نیما یا نادی ) کاملا زوم کرده بود روی نفس . سعی میکرد یه کاری کنه نفس بهش نگاه کنه .
در حد دو دقیقه گذاشتم همدیگه رو ببینن . و باز هم برگشتیم . به نظرتون خوبه ؟
با سلام میخواستم بپرسم ماهی پخته شده برای کاسکو بده؟!:O:-)
سلام خسته نباشید این کاسکو خوشگل من چند وقته غذا رو بالا میاره یعنی چیزی که خورده رو کامل با حفظ شکل بالا میاره بیشتر وقتی رو دستمه اینکارو میکنه دهنشو باز میکنه کلشو بالا پایین میکنه غذاشو بالا میاره شکل و فرم غذا کاملا حفظ شده هستش بعضی وقتا هم تا بالا میاره دوباره میخوره مشکلش چیه واسه من بالا میاره یا یک مشکل دیگه ای داره؟
تکون دادن سر نیس دهنشو باز میکنه و زور میزنه غذا بالا بیاره بعضی وقتا میتونه بالا بیاره بعضی وقتا نمیتونه و چند ثاینه بعد تلاش میکنه بعضی وقتا تا بالا بیاره همون غذا رو دوباره خودش میخوره بیشتر وقتی رو دستم میارمش یا کنارمه این کارو میکنه سرشو اینو و انور نمیکنه دهن باز سرشو بالا پایین میکنه اگه واسه من بالا میاره نمیدونم چرا اینکارو میکنه من کلا زیاد پیشش نیستم یا زیاد نوازشش نمیکنم و زیاد رو دستم نمیارمش چون نمیخوام وابسته بشه ولی اگه با این وجود بازم واسم بالا میاره نمیدونم چکار کنم.
سلام . مشکلی نیست . معمولا با یک عضو خونواده بیشتر ارتباط برقرار میکنن .
این حالت پیش اومد سعی کنید با دادن به اسباب بازی حواسش رو پرت کنید . و ازش دور شید ...و نذارید این حالت ادامه پیدا کنه
فقط یه نکته طوطی نباید شدیدا وابسته باشه به صاحبش اما به تعامل نیاز داره . یعنی باید زمان هایی رو به این طوطی اختصاص بدین .
سلام سپیده خانوم
خوبین ؟
من اومدم گزارش این هفته رو بدم
قفس جدید رو گذاشتم به جای قفسی که نفس میرفت روش . جای این قفس هم جایی هست که بتونه خوب نیما رو ببینه. نفس هم میره اونجا و اونو تماشا میکنه . گاهی میپرید و میرفت تو اون اتاق و یه دور میزد و برمیگشت .
نیما رو هم دو شب بیرون آوردم . شب اول خودش بعد نیم ساعت رفت داخل . حسابی هم بال زد و خستگی گرفت . اما شب دوم با بدبختی فرستادمش توی قفس .
نفس رو روزای اول میبردم با دست کنار پرنده جدید . اما چون پرنده جدید از ما هنوز میترسه پف میکرد احساس کردم نفس ترسید . شاید فکر کرده واسه اون گارد گرفته . واسه همین دیگه نزدیک خودم نبردمش .
پریروز که نیما اومده بود بیرون روی قفس . منم نفس رو گذاشتم روی در قفس 1033 . دیدم نفس خودشو میکشه کنار و اون یه قدم یه قدم به نفس نزدیک میشه . اما نذاشتم نفس بترسه و فرار کنه . بردمش بیرون از اتاق .
دیروز من عصری خونه نبودم . دقیقا وقتی که نفس بیرون میاد . بابام آورده بود بیرون . میگفت نفس پرید و رفت توی اون اتاق ، روی قفس نیما موند . نیما هم از کف قفس اومد روی چوب نشیمن و همدیگه رو نگاه کردن .
امروز هم من عصری دانشگاه بودم . بازم نفس پریده بود و رفته بود توی اون اتاق . نیما هم از کف قفس اومده بود روی چوب . بابام میگفت تلفنم زنگ خورد رفتم جواب بدم و بیام دیدم نفس به پائین آویزون شده . نیما هم به بالا . منقار ها چسبیده به هم . تا بابا رو دیدن خجالت کشیدن و دست کشیدن .
من کلی ناراحتم که چرا این صحنه رو از دست دادم .
خلاصه این بود ماجرای این یه هفته . چطوره اوضاع سپیده خانوم ؟ بدون کمکتون کاری نمیتونم انجام بدم . بازم راهنمائیم کنین
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)