ویرایش توسط khaled3 : 1st August 2010 در ساعت 12:34 AM
سلام.
من حرفم رو پس مي گيرم در مورد اينكه ديرو گفتم پرنده فروش تجربي مي تونه كاسكوي مريض رو درمان كنه، نه دكتر. جون عصر ديروز با دو تا پرنده فروش كه خيلي آدم هاي مطمئني هستن و من واقعا بهشون نه اطمينان كه ايمان و اعتقاد دارم صحبت كردم. گفتند كاسكويي كه ويروس بگيره در 90 درصد موارد تلف مي شه. يكي از همين آقايون مي گفت كه ماه پيش از 20 كاسكويي كه براي فروش آورده بود 8 تا تلفات داشته و ديگري هم گفت كه تلفات كاسكوهاش رو نديده چون اين آقا عمده فروش هستش و سريع كاسكوهاشو به مغازه دارها مي فروشه ولي مي گفت محاله كاسكوي ويروس گرفته رو بشه نجات داد.
يه توصيه اكيد هم هر دوي اينها و هم آقاي ايلخاني: بچه ها مواظب كپك، كپك، كپك باشيد. هيچ چيزي به اندازه كپك كاسكو رو نمي كشه. اين آقايون پرنده فروش مي گفتند كه بايد بايد بايد تخمه آفتابگردان شسته شه و خشك شه. بهترين راه خشك كردنش هم تفت دادن اون هستش. يا اينكه تخمه ها رو روي يه پارچه تميز و سفيد توي آفتاب پهن كنيم (مخصوصا براي جوجه ها) بايد كاملا مطمئن شيم كه خشك شده تا به گفته آقاي ايلخاني هيچ نوع كپكي داخل اون تخمه ها باقي نمونه. حتي اگه يه دونه تخمه كپك زده باقي باشه و كاسكو اونو بخوره احتمال بيماري و در نتيجه مرگش خيلي بالا مي ره. دونه هايي كه به كاسكوتون مي دين رو تو رو خدا مواظب باشين. دومين چيزي هم كه توصيه كردند گفتند اگر بلال رو آب پز كنيم و خام نديم خيلي بهتره. اون موقع كه سندي مريض شده بود يه دكتري به من اين حرف رو زد و من شك كردم ولي حالا كه اين دو تا آقاي پرنده فروش به من گفتند مطمئن شدم.
به اميد سلامتي تمام كاسكوها.
ویرایش توسط فرفره : 1st August 2010 در ساعت 07:39 AM
ناراحت شدم دوست عزيز از اينكه كاسكوت از دست رفت اما بزار در مورد عشق به حيوانات كه در بيمارستان كامرانيه ديدي نكته اي تكميلي بهت بگم .....بله من هم از اين موارد زياد در دامپزشكيها ديدم كه صاحبان حيوانات چطور براي حيوون مريضشون پر پر ميزنن....بله به قول شما اينها عشق هست .....اما به نظر من عشقي مجنون وار و اصيل هست كه اگر طوطيت از دست رفت دوباره به فكر خريد يكي ديگه باشي ....من نميدونم شايد امثال من و آقاي آژيده كارمون از عشق هم گذشته و ديوانه شديم كه سالهاست با وجود ديدن مرگ و مير و مريضي طوطيهامون باز دست از اين عشق بر نداشتيم و هنوز داريم عشق بازي ميكنيم....به قول معروف تا شقايق هست زندگي بايد كرد.....تا زماني كه طوطي به ايران وارد ميشه بايد پيوسته خريد و آورد به خونه....چه بميره و چه نميره.....در مورد كالبد شكافي هم اي كاش اين كار رو مي كرديد كه حد اقل چيزي از اين قضيه ياد گرفته باشيم ....عيد امسال يك جوجه سرنگي ملنگوي زرد خريدم و چون خودم تهران نبودم دادم به مغازه دار برام بزرگش كنه....130 هزار هم پولش رو دادم......بعد از 17 روز رفتم گرفتمش .....چيزي در حدود 10-11 ساعت بيشتر پيش من نبود و در اثر يك ويروس خيلي سريع مرد.....بد شانسي رو ميبينيد؟....17 روز پيش مغازه دار بود اما همچين كه آوردمش خونه مرد..البته در راه رفتن به بيمارستان كامرانيه با دوست عزيزم آقاي سرمدي بودم كه تو ماشين مرد...من هم زنگ زدم به برهاني كيا كه ملنگو مرد اما ميارمش برام كالبد شكافي كن تا حد اقل يه چيزي ياد بگيريم و علت مرگش رو بدونيم كه نيوكاسل بوده .....عكسهاي زير از روزي كه گرفتمش تا اون لحظه اي هست كه برهاني كيا كالبد شكافيش كرد.
[IMG].ir/files/68kpfdfyo3ayj8u3ehtk.jpg[/IMG]
عكس زير خودم هستم كه ملنگو روي دستمه
[IMG].ir/files/pmkghy2jj5pm6i9s7ppt.jpg[/IMG]
عكس زير دست برهاني كيا هست كه داره تشريح ميكنه
[IMG].ir/files/orpdh62r2zl937lepj66.jpg[/IMG]
[IMG].ir/files/hy51cgh9lpw2k699p2zs.jpg[/IMG]
یه کاسکو دیگه خریدم این حیون بیچاره انداخته بودنش تو پارکینگ تنهایی.. دلم براش سوخت اگه بدو نید چه قدر باحاله حرفم میزنه انگار از قحطی اومده هر چی بهش می دم تا ته می خوره انگار سالهاست غذا نخورده ظرف آب و غذاش که دیگه هیچی کثیف قفسشو حالت بهم می خورد نگاه کنی یکی مثل ما یکی هم مثل اینا از صبح تا شب اینقدر حرف میزنه سوت میزنه چه جوری دلش میاد اگه بگم چند خریدم شاخ در میارین
ویرایش توسط رازی_طوطی : 2nd August 2010 در ساعت 02:53 AM
خیلی خوشحال شدم و بهتون تبریک می گم ، امیدوارم که با این یکی روزهای خوبی داشته باشید . راستش را بخواهید این چند وقت همش بفکر شما و کسانی بودم که کاسکوهاشون را از دست دادند واقعاً خیلی سخت است . اصلا قیمتش مهم نیست مهم اینه که با شما انس بگیره و خودش را این قدر زود توی دل شما جا کرده .
هفته پیش مسافرت بودم حالا بماند که در سفر چقدر هوای عسل را کرده بودم . وقتی برگشتم شب بود و نشد بروم و بیارمش . واقعاً جایش توی خانه خالی بود حتی همسرم که زیاد علاقمند نیست این موضوع را مطرح کرد . فردا صبح زود رفتم سراغش توی این 4 روز نه حرف زده بود و نه غذا خورده بود تا منو دید انگار چشاش برق بزنه آمد طرفم . وقتی بهش گقتم عسل بوس بده سریع آمد و بوس داد. واقعاً عاشقی بد دردی است .
ویرایش توسط gsoudabeh : 2nd August 2010 در ساعت 06:41 AM
ویرایش توسط فرفره : 2nd August 2010 در ساعت 10:26 AM
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)