نوشته اصلی توسط shadi.a اسب حیوان نجیبی است،کبوتر زیباست ***** و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست سهراب سپری فکر کنم صابر همدانی: تاغنچه به باغ آمد بلبل غم خود سر کرد********************خوش آنکه تواند گفت با اهل دلی دردی
نوشته اصلی توسط matin mehdinezhad فکر کنم صابر همدانی: تاغنچه به باغ آمد بلبل غم خود سر کرد********************خوش آنکه تواند گفت با اهل دلی دردی یک شبی پروانگان جمع آمدند***********در مضیفی طالب شمع آمدند عطار
نوشته اصلی توسط محمد صادق بهمنش یک شبی پروانگان جمع آمدند***********در مضیفی طالب شمع آمدند عطار نمیدونم از کیه: دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد ******************* که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی تست
نوشته اصلی توسط matin mehdinezhad نمیدونم از کیه: دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد ******************* که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی تست تو را کار های بزرگ است پیش************** گهی گرگ باید بُدَن گاه میش فردوسی
نوشته اصلی توسط محمد صادق بهمنش تو را کار های بزرگ است پیش************** گهی گرگ باید بُدَن گاه میش فردوسی به به شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند********************ای دوست بیا رحم به تنهایی ما کن
نوشته اصلی توسط matin mehdinezhad به به شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند********************ای دوست بیا رحم به تنهایی ما کن حافظ شیرازی می فرماید ناگشوده گل نقاب آهنگِ رحلت ساز کرد***************ناله کن بلبل که گلبانگِ دل افکاران خوش است
نوشته اصلی توسط محمد صادق بهمنش حافظ شیرازی می فرماید ناگشوده گل نقاب آهنگِ رحلت ساز کرد***************ناله کن بلبل که گلبانگِ دل افکاران خوش است تویی شور و عشق و نجابت مرا عاشقی و ساز و نوابت ندای تو صدای تو اواز تو همه در ره ستایش است ای بلبل خوش نای من بیا با من چنگی بزن
نوشته اصلی توسط matin mehdinezhad تویی شور و عشق و نجابت مرا عاشقی و ساز و نوابت ندای تو صدای تو اواز تو همه در ره ستایش است ای بلبل خوش نای من بیا با من چنگی بزن نازک شدست خاطر گل ورنه پیش از این*************در گوش باغ نغمه ی بلبل گران نبود صائب
ویرایش توسط محمد صادق بهمنش : 26th January 2014 در ساعت 07:15 PM
نوشته اصلی توسط محمد صادق بهمنش نازک شدست خاطر گل ورنه پیش از این*************در گوش باغ نغمه ی بلبل گران نبود صائب دیدی که خون ناحق پروانه شمع را *********************** چندان امان نداد که شب را سحر برد اینکه همش شد پروانه و بلبل یکم از شیر و پلنگ بگو
نوشته اصلی توسط matin mehdinezhad دیدی که خون ناحق پروانه شمع را *********************** چندان امان نداد که شب را سحر برد اینکه همش شد پروانه و بلبل یکم از شیر و پلنگ بگو چشم دل شیر دارد تن ژنده پیل*****************نهنگان بر آرد ز دریای نیل فردوسی
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مشاهده قوانین انجمن