نه بابا منو عذاب وجدان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
عین خیالمم نیس!
از طفولیت خوراکم اینکارا بوده...الان حسش نیس
فردا اومدم میگم ک چطور با یه سطل میرفتم بچه موش جمع میکردم!!!!عاشقشون بودما...مامان انقد دعوام میکرد
پیشم.معلوم نیس هنوز...واستا شاخ کنکورو بشکونم اول![]()
نه بابا منو عذاب وجدان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
عین خیالمم نیس!
از طفولیت خوراکم اینکارا بوده...الان حسش نیس
فردا اومدم میگم ک چطور با یه سطل میرفتم بچه موش جمع میکردم!!!!عاشقشون بودما...مامان انقد دعوام میکرد
پیشم.معلوم نیس هنوز...واستا شاخ کنکورو بشکونم اول![]()
اصلا بگو ببینم از وجدان خبری هست یا نه؟
نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـه....... موووووووووووووووش جمع میکردی؟ این یک کارت دیگه هیچ حرفی توش نیس... کم آوردم تسلیم... باز منو بگی ملخ جمع میکردم اونقدر که تا تویغه و جیبام و... جامیکردم اما موش نه دیگه ووووووووووووووووی! خوب پس هنوز مونده. سعی کن واسه خاطر رمی هم که شده شهر خودت قبول بشیو ارزشش بیشتره. هوم؟
ای جان این خوشگلای خاله اینجا هستن الهییییییییییی اقا حمید بزن لهشون کن از طرف من ... راستش خوکچه رو اگر درست نگهداری و جاش مناسب باشه بو نمی ده من پایین که بودم اصلا بو نمی داد الان بالا که هستیم به خاطر اینکه جامون موقته و مجبورم پارچه زیرش بزارم و و خلاصه یه سری شرایط نامناسب خیلی زود بو می گیره و منم تند تند پارچه رو عوض می کنم ایشالا خدا بخواد تا یکی دو هفته اینده دوباره میام سر خونه زندگی خودمون بهتون گزارش می دم که آیا بو میده یا نه اما یه چیز تجربی هم هست وقتی آب کم بخورن و پلت و بونجه تغلیظ می شه و بوی تندی داره ظرف آب هم من معمولی گذاشتم فعلا براشون خیلی دوستدارن یه جوری انگار اب رو می مکن مثل سگ و گربه زبون نمی زنن ولی روزی هزار بار می گم بر پدر مادر فروشنده هایی صلوات که به مشتری می گن خوکچه آب نمی خواد در ضمن وقتی تره یا شوید هم یم خورن یکم بوشون تند می شه به نظرم اگر پوشال مناسب زیرشون باشه و جاشون هواخور باشه و جایی رو که بیشتر کثیف می کنن سریع تمییز کنید بو ندارن در ضمن پسرای من زیاد اهل سر و صدا و شیطونی نیستن بیشتر خوابن یه زمانهایی از روز بازی می کنن که خیلی هم سرو صدا نداره و جالبه که باوجود اینکه جفت نیستن و دوتا نر هستن خیلی خیلی بهم وابسته شدن به خصوص ژولی وقتی هپی رو از اتاق بیاری بیرون خیلی بی قراری می کنه اخرش هم شروع می کنه سوت زدن و صداش می کنه
بعله جات خالی الان داشتم باهاشون بازی میکردم همچین زدم لهشون کردم که فکر کنم این سوتای الانشون فحشایی باشه که دارن بارم مبکنن
بابا بجان خودم من که 4تا خوکچه دارن اصلا همچین بویی که بخواد خوب حس بشه نمیدن. حتی وقتی زیرشون دیگه لجن بشه. مگه اینکه سرم رو بکنم تو خونشون کاملا اونوقت بو بده... اینا هم که همه چیز میخورن از بس مامانم دوسشون داره میبینی هم نیم ساعت با یک مدل غذا بالا سرشونه و باهاشون حرف میزنه. میگم غذا نده بهشون، میگه الهیییی نگاشون کن چطور میان بالا واسه غذا... تلپ یک عالم غذا میریزه واسشن
همچین که دیگه مامانم حرف بزنه و صداش بیاد اونوقت از سروصدای اینا این میشه قیافم
اما بچه های من پر سروصدا و شیطونن. ایشالله هم زودتر میری خونه خودتون راحت و بی دردسر.... آب هم اصلا نمیخورن که فکر کنم بد باشه.
عکس ازشون بذار دلم یکذره شده ها![]()
سلام چه پست شلوغی شد اینجا
آخه من چطور ممکنه فلون شما رو با فلفل اشتباه بگیرم؟ به اون واضحی عکس گذاشتید و اسم نوشتید!!!
از رو عکس حس کردم فلون شما درشته با اون لپ های توپول موپولی ... خدا حفظشون کنه ... حالا بذارید با پیترم صحبت کنم ببینم چی میگه آخه اون باید بپسنده دیگه![]()
سلام به مامان پیتر عزیز... آره خوب جات خالی شب شعری بود واسه خودش. آخه خوصوصیاتش رو برعکس گفتی که گفتیم شاید اشتاه گفتی اسمش رو. اما خوب واقعا درشته نسبت به سنش... ممنون عزیز و همچنین پیتر گلمون رو. هههههههههه پریا دختر لوسی دختر نیما که فلفل من رو پسندید... پیتر هم اگه مثل من خوش سلیقه باشهحتما میپسنده فلون منو... هههه!!!
حمید جان شهرما دولتی نداره...ازاد خوبی داره اما رشته ای ک میخوام نداره
من دامپزشکی میخوام....همشم دوره...مشهد...ایلام...سنندج...ش هرکرد...کرج!!!!!!!!
حالا تا خدا چی بخواد اصن هرچی شد میرم فقط نزدیک باشه...مامان از الان گفته من نگهشون نمیدارم....ب کی اعتماد کنم اخه؟
نمیتونم بدمشون دست کسی!
راجب اون موشام از بچگی عاشق موش بودم...یکی از فانتزیام این بود ک یه قفس داشته باشم توش دوتا موش سفید!!!!
پدربزرگم ک برنجارو خرمن میکرد...اون بسته هارو برمیداشتن زیرش پربچه موش بود...دلم میسوخت همرو جم میکردم....عقلم نمیرسید اینا شیرخوارن اینجوری زنده نمیمونن!
شب میخوابیدم صب بیدار میشدم همه مفقود شده بودن توسط مادر گرام!
ینی واقعا ملخ از موش بهتره؟؟؟؟؟؟؟؟من نمیتونم ب حشرات دست بزنم!!!!
فقط هزارپا و رطیل دوس دارم...خیلی دوس دارم یه رطیل سرخ داشته باشم![]()
سلام علیکم.... خوب خوفتید دیشب؟ اینجا دلواپس شدم گفتم چی شد و چی نشد
پس واقعا یک مشکل جدی داری بابت دانشگاه و رمی و... چه بد...
بیااااااااااا مشهد مشهد خوبه... رمی و بچه ها رو هم نگه میداری همینجا... واقعا ها! باور کن شیطونه میگه برم کنکور شرکت کنم دوباره از اول دامپزشکی بخونم اما حوصله ندارم!
دست کسی اصلا ندی ها... تجربه اینطور ثابت کرده.
ههههههههههههههههههههههسوژه خنده بودی با اینکارا پس...
ها ملخ که خوبه... خیلی دوست داشتم وقتی بچه بودم... میرفتم بیرون و با جیب پر میومدم خونه... بعدش دیگه واویلا بود
اوهوم اینم نظر خوبیه... یک رتیل از جای باغمون گرفتم سیاه بود... نمیدونم چیجوری فرار کرد پدرسوخته... تا کی دنبالش گشتم اما نبود که نبود....
نیما هم از بابت مذاکرات دیشب متعجب شده بود ها خفن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)