بچه هایی که توی سایت های دیگه با موضوع پرندگان حضور داشتند یا دارند، احتمالا باید هنوز من رو با یاد نوشته هایی که اکثرشون بخاطر سر و کله زدن با یه کوکاتیل ناز و دوست داشتنی بنام پنی خانوم و تجربه همراهی با اون شکل گرفته بود، بخاطر داشته باشند.
امروز اما پنی خانوم من سه روزه که در این شهر بی در و پیکر گم شده و در آستانه سالروز تولد یک سالگی اش تنهام گذاشته.
اینجا اومدم تا تنهایی ام رو در کنار کسانی که موجوداتی هم شکل و هم قد و قواره پنی خانوم من دارند، سپری کنم و شاید لحظه ای از غم نبودن پنی خانوم فارغ بشم.
راستی سلام
من فریدم، فرید کیا!
تا بعد...