تمام زندگی من خرگوش خشگل من بلفی خان

[علی وبلفی]

سلام.
چه بانمکه.عین یه گوله پشم میمونه.
مراقبش باشین.

Sent from my K00E

الان دیگه پیش من نیست متاسفانه صفحه قبل زندگی نامش رو نوشتم.....

[vonarian]

الان دیگه پیش من نیست متاسفانه صفحه قبل زندگی نامش رو نوشتم.....

سلام.
حیف چه کوتاه!!
یه موقع دیدینش حتما عکسشو بذارین.
دلم کباب شد ;(

Sent from my K00E

[amirkaffash]

با سلام به دوست عزیز
ایشالا یه حیوون خونگی عالی و بهتر از اون میخرید و خوب نگهش میدارید
موفق و پیروز باشید

[علی وبلفی]

سلام ممنونم از هردو عزیز چشم اگه دیدم حتما عکس رو میزارم ......گرچه کلی عکس و داستان بامزه دارم که براتون بگم
ولی به هیچ عنوان نمیتونم حیوون دیگه ایی رو به سرپرستی بگیرم ..... هیچ حیوونی برای من بلفی نمیشه....بلفی بهترین خرگوش دنیا هست....و حتی اگه بتونم خودم رو راضی به خرید حیوون بکنم...فعلا به علت اینکه تا ساعت 4 از 1 مهر مدرسه هستم ....و 2 روز هفته ساعت 5تا یه ربع به 7 کلاس زبان هستم و تا بیام خونه 7/30 هست نمیتونم از حیوونی نگه داری کنم ......حتا اگه خودم رو راضی به خرید حیوون بکنم ....بلفی بهترین من بود هست و خواهد بود ...هیچ وقت نمی تونم فراموشش کنم هیچ وقت،،،،،هیچ وقت

[ارشیا!!!]

واقعا خیلی بد شد:-(

Sent from my HUAWEI Y625-U32 using Parsipet mobile app

[علی وبلفی]

سلام یه خاطره بگم؟؟
خواهرم به من گفت که سبزی (جعفری) بلفی تموم شده برو سبزی بخر بلفی رو هم ببر......منم داشتم یه مستند میدیدم و میخواستم زود بیام و بلفی رو میبوردم دیر میشد ...سریع پول گرفتم عین فشنگ از در رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم.
خرید که تموم شد اومدم.....(بلفی همیشه با من میومد خرید یعنی من بغلش میکردم و میرفتیم)به خواهرم گفتم بیا بگیر بده بلفی سبزی فروشه هم شست و خورد کرد....
خواهرم با تعجب گفت مگه نبردیش؟؟؟من:نه
کل خونه رو گشتیم اثری ازش نبود ....حتی من بیرون اپارت مان رو هم گشتم ....نبود که نبود؟!
آخر سر وقتی خواهرم بلند گفت ؛بلفی نخود چی ؛(به این کلمه و صدای بوس شرطی بود)از کنار یخچال که چسبیده به کابینت ولی یکم فاصله هست دیید بیرون

[ارشیا!!!]

اخی:-)

Sent from my HUAWEI Y625-U32 using Parsipet mobile app

[علی وبلفی]

به جاهای تنگ علاقه داشت میخواست اونجا بخوابه......وقتی بلفی دیگه پیش من نبود یه روز زیر مبل رو نگا کردم پر غذا های تشویقی بود که به بلفی داده بودم....

[علی وبلفی]

سلام یه خاطره بگم؟
یه بار بلفی کار بد کرده بود منم دعواش کردم .......بعد باهام قهر کرد و همش پشتش رو میکرد بهم؟!
دو سه ساعت گذشت .....رفتم منت کشی محل نزاشت. ......بعد یه نخود چی اوردم(غذای مورد علاقش)
دیید گرفت رفت اون طرفه خونه پشتش رو کرد خورد .....
منم ...طاقت نیاوردم ........و بغلش کردم و اونقد فشارش دادم که (داشت خفه میشد و جیر جیر میکرد)
پرید پایین همچین حق به جانب بهم نگاه کرد که انگار میگفت :فک کنم ار آسایشگاه روانی فرار کرده ..
خلاصه بعد کلی منت کشی و فندق نخود چی بعد 4_5 ساعت بلفی ما رو بخشید و یه لیس به دست بنده حقیر زد
(بماند که آجیل های عید فاقد فندق و نخود چی بود)

[vonarian]

سلام یه خاطره بگم؟
یه بار بلفی کار بد کرده بود منم دعواش کردم .......بعد باهام قهر کرد و همش پشتش رو میکرد بهم؟!
دو سه ساعت گذشت .....رفتم منت کشی محل نزاشت. ......بعد یه نخود چی اوردم(غذای مورد علاقش)
دیید گرفت رفت اون طرفه خونه پشتش رو کرد خورد .....
منم ...طاقت نیاوردم ........و بغلش کردم و اونقد فشارش دادم که (داشت خفه میشد و جیر جیر میکرد)
پرید پایین همچین حق به جانب بهم نگاه کرد که انگار میگفت :فک کنم ار آسایشگاه روانی فرار کرده ..
خلاصه بعد کلی منت کشی و فندق نخود چی بعد 4_5 ساعت بلفی ما رو بخشید و یه لیس به دست بنده حقیر زد
(بماند که آجیل های عید فاقد فندق و نخود چی بود)

خداییش پستاندار ها با احساس ترن.

Sent from my K00E