سلام
مبارکه ......
من نتونستم عکس ها ش را ببینم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :smile (100):
سلام
مبارکه ......
من نتونستم عکس ها ش را ببینم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :smile (100):
اینم دیتوی خوشگل من که با گل سرش اومده به همه سلام کنه
دیتو الان جمله های دیتو عسل بابا - دیتو خوشگل بابا - دیتو قربونت برم - سلام - بوس بده بابا - دیتو خوشگل بابا خوبی رو میگه
مامان رو هم هنوز درست نمیتونه بگه
خوش به حالش چه خونه ای داره . :smile (22): مثل قصر هستش براش
سلام عسل جون
خیلی خیلی دیتو خشگله:38: ایشاله به زودی مامانشم صدا میکنه:smile (22):
سلام به همه دوستان
من و دیتو بعد از یک مدت غیبت برگشتیم
اول از یه ماجرای دردناک با پایان خوش و عبرت آموز بگم تا برای دوستان جدید هم تجربه بشه چون من نزدیک بود برای این تجربه بهای سنگینی رو بدم
ماجرا از اونجا شروع شد که مهمون داشتیم و منهم حواسم به پذیرایی از مهمانها بود که یکهو دیدم دیتو داره چیپس میخوره . زیر پاش هم یک مقداری چیپش ریخته بود
نمیدونید چه حالی شدم . سه روز بعد دیدم دیتو هی بالا میاره . با دامپزشک تماس گرفتم . رفتیم دکتر . دکتر گفت سرما خورده
با دارو های سرماخوردگی برگشتیم خونه که بعد از 2 روز دیدم دوباره داره بالا میاره . جمعه بود رفتیم یک دکتر بنام دیگه که اون هم پس از آزمایش مدفوع تشخیص عفونت داد و اینبار شروع کردیم به داروی ضد عفونت .
حالا جالبه که به هر دوی این دامپزشکان محترم هم میگفتم چیپس خورده ولی میگفتن اشکالی نداره
دو روز گذشت و همچنان بالا آوردنها ادامه پیدا کرد
با هر کسی که بگید تماس گرفتم . این رو میدونستم که دارویی که مصرف میکنه درست نیست ولی نمیدونستم پیش کی باید ببرمش
صبح از خواب پاشدم که بهش غذا بدم دیدم بچم زیر چشمش خونریزی کرده
با یک دامپزشک دیگه تماس گرفتم که گفتند چون طوطیتون نحت درمانه نمی تونم قبولش کنم . منهم دیگه نتونستم طاقت بیارم بغضم ترکید . به دکتر گفتم شما ببینش من میدونم که داره داروی اشتباه میخوره. رفتیم مطب دکتر
دیتو دیگه وقت نداشت . روده و چینه دانش خونریزی داشت که تو آزمایش مدفوعش مشخص بود .
با یک دارو برگشتیم خونه و نصف تهران رو دنبال لیموشیرین گشتم تا آخر سر پیدا کردم (دکترش میگفت بهترین چیز براش الان لیموشیرینه) دارو باید هر 6 ساعت و سر ساعت مصرف میشد . شاید باور نکنید ولی من 5 شبانه روز درست نخوابیدم و .......... بعد از 2 روز دیتو رو به بهبود رفت . هیچکس امیدی به زنده موندنش نداشت. خیلی مقاومت کرد . سر ساعت داروهاش رو بهش میدادم و دکترش که واقعا تشخیص درستی رو در لحظه آخر داد
بله ......... یه چیپس ساده داشت دیتو رو از من می گرفت ( حالا نمیگم بی اطلاعی دامپزشکان محترم)
همینجا جا داره از دکترش آقای دکتر ذاکریان تشکر کنم و جناب آقای آژیده و دوست عزیزی که در قائمشهر هستند و با راهنمائیهاشون منو شرمنده خودشون کردن
دوست گلم سلام
واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دیتو جون حالش خوب شد
اگه من بودم احتمالا زودتر از اینی که بلایی سر او زبون بسته بیاد خودم میمردم
واقعا بدنم یخ کرد وقتی داشتم متنتو میخوندم
ایشالا صد سال در کنار هم خوش باشید
از این به بعد منتظر عکسهای جدید و خوشگل دیتو جون هستیمممممم
براش اسفند دود کن:smile (91):
سلام . خیلی خوشحالم که آخر ماجرا خوب تموم شد. امیدوارم دیگه از این اتفاقات براتون نیفته .
دست آقای آژیده ، آقای دکتر و شخصی که شما رو راهنمایی کرد درد نکنه .
ممنونم نفیسه جان
اگر حال خودم رو تو اون روز بخوام بگم اصلا قابل توصیف نیست
ولی اینو فهمیدم که فقط نباید مراقب بچه های کوچولو باشی . آدم بزرگ ها بیشتر مراقبت لازم دارن تا خراب کاری نکنن
چشم حتما عکسهای جدیدش رو میگذارم ولی فعلا هر کاری میکنم نمیشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)