چه با نمکه خدا برات نگه دارتش نخودو - کاش منم یکی گیرم میومد ولی بندر پرنده فروشی قابل اعتماد نیست-
چه با نمکه خدا برات نگه دارتش نخودو - کاش منم یکی گیرم میومد ولی بندر پرنده فروشی قابل اعتماد نیست-
سلام
تبریک میگم نخود زیبایی داری ماشالله
من پیشنهاد میکنم از الان ببرش واسه مدلنینگ بچه خیلی استعداد داره
انشالله در کنار شما شادو سالم باشه
سلام .ماشالله شادی نخود چه خوش رنگ شدهبچه های من از نخود واضح تر صحبت میکننبراش استین بالا نمیزنی؟برای ما که اصرار دارن برن خونه ی بخت.مثل دخترای امروزی ان که همش دنبال شوهر میگردن
سلام
بچه که بودیم میرفتیم تو کوچه ها فوتبال می کردیم
یکی از بچه ها پاش کج بود توپ و شوت کرد پنجره یکی از همسایه ها شکست
تو کمتر از 2 ثانیه یک پیرمردی که دقیقا شبیه همین عکس بود و سر و کلش خیس بود افتاد دنبالمون ...،...،...دقیقا همین شکلی بود
خدا بگم چکارت کنه ... شیطون ما رو یاد خاطراته کودکی انداختی
واقعا عروسه زیبایی داری ... بهت تبریک میگم
کاکل اش وقتی تعجب میکنه و سیخ میشه،خیلی دیدنی و بامزه میشه!
ممنون مهسا جان
اتفاقا هر موقع حرف میزنه من متوجه میشم که داره شیطونی میکنه!!
گل ها رو نمیخوره،فقط تیکه تیکه میکنه و میریزه دور؛کلا هر چیزی که مال باشه رو همین کارو میکنه باهاش!
سلام
پویش جان من چون از نخود زیاد عکس گرفتم به سادگی روند تغییرات و بزرگ شدن اش رو توی عکس ها میبینم
یه وقت هایی باورم نمیشه که انقدر زود بزرگ شده و تغییر کرده!
آقای اسکندری ژل زده به موهای کاکل اش فکر کنم !!
ما که هنوز در جایگاه شاگردی هستیم و از جانب استاد عزیز ترفیع نگرفتیم؛ این ترفیع مارو بدین ممنون میشیم
ممنون از لطف تون دوست عزیز
ممنون
والا راستش داشتم استین بالا میزدم و نزدیک بود که یه عروس دیگه بخرم اما فعلا منصرف شدم و نخود خان تنهاست!
ممنون از دعای خوبتون
اگر نتونستین پیدا کنین میتونید از تهران خریداری کنین و براتون بفرستند،حیفه که از همچین موجود دوست داشتنی نگهداری نکنین
سلام
ممنون دوست عزیز
اگر طوطی ها لباس داشتند حتما تا الان مُدل شده بود !!
سلام
ماشالا که گفتی ولی به تخته هم بزن بی زحمت
والا منکه در انتظار شنیدن صحبت توتو دیگه دار فانی رو وداع گفتم! از وقتی حرف افتاده قراره فیلم بذاری تا الان
در جریان استین بالا زدن هم هستی دیگه،داشتم جدی جدی میخریدمش که یهو نظرم تغییر کرد
پس مامان اینا اصرار کردن که همشون رفتن خونه بخت؟!
ممنون دوست عزیز
اگر میدونستم این عکس قراره سبب نقش قبر برخی خاطرات ترسناک بشه نمیذاشتمش
خیلی زیبا و خوش تیب مبارکتون باشه انشالله بیشتر بیشتر بشن
سلامــمـــ به همه ی دوستان عزیز
ایندفعه انقدر با دست پُر اومدم که فکر کنم از توانم خارج باشه که همه ی عکس ها رو توی یک روز بگذارم!
اما سعی میکنم که تا جایی که بشه عکس ها رو بگذارم و تاخیر این چند وقت رو هم جبران کنم!
اولین روز آشنایی نخود با Dingo !
اون روز برای من پُر از سوژه های خنده دار بود
نخود نسبت به دینگو حالت تهاجمی میگرفت و در عین حال دینگو فقط و فقط یک هدف داشت! لیس زدن و محبت کردن به نخود!
ملاقات این دوتا اول از اینجا شروع شد که نخود روی دست من بود و دینگو رو با اون یکی دست نگه داشته بودم که یوقت شدید ذوق نکنه و بخواد بپره لیس اش بزنه !!! بعد از چند دقیقه فاصله رو نزدیک تر کردم و دینگو به ناچار چون از نخود دور بود روی هوا لیس اش میزد و دورادور ذوق میکرد!
دینگو و نخود طی اون روز کاملا به هم عادت کردن و هیچ کدوم با هم هیچ کاری نداشتند تا اینکه دینگو دیگه بیشتر نتونست ذوق اش رو کنترل کنه و توی عکس پایینی میخواست نخود رو لیس بزنه که نخود عصبانی شد و به طرف اش حمله کرد!
ما طوطی مون به سگ مون زور میگه !
فندوق کوچولو چند روزی مهمون ما بود که علایق و اخلاق های جالبی رو ازش کشف کردم!
اولین اخلاق جالب اش اینه که مثل طوطی های بزرگ تر اسباب بازی هاش رو برای مدت خیلی طولانی با پاش نگه میداره و باهاشون بازی میکنه!
اون روز وقتی وارد اتاق شدم با اتفاق خیلی جالب و خنده داری رو به رو شدم
هر دوتاشون رو به دیوار نشسته بودن و چون فاصله ی قفس با دیوار کم بود،به زور جا شده بودن!
و جالب اینکه توی همون حالت فندوق شروع کرده بود به خوندن!
نخود طوطی خیلی مهربون و با محبتی هست که برای محبت کردن به آدم ها و همنوع هاش همیشه پیش قدم میشه
از همون روز اولی که فندوق و نخود همدیگه رو دیدن،نخود حتی به زور مشغول تمیز کردن تاج و پر های فندوق بود!
چیزی که خیلی جالبه این هست که وقتی کنار هم هستن تمــــام کارهاشون همزمان انجام میشه
از پر ارایی و غذا خوردن و استراحت و... گرفته تــــــــا پر زدن داخل خونه!
فندوق هم کم کم داره بزرگ تر میشه و پرهاش با پر های جدیدتر تعویض میشه!
این هم یک شکار لحظه ها از خمیازه کشیدن فندوق !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)