هپی هم چند ماه تنها بود با خودم بازی می کرد قشنگ صدام می کرد دنبالش کنم از وقتی ژولی اومده دیگه سرش با اون گرمه ایشالا پیتر هم زودتر از تنهایی درمیاد پسر بیار بزار دائمی پیش هم باشن
به به وای اینارو ببین... چقدر همو دوست دارن هاااا همش بهم میچسبن.... مرسی بابات عکسا مریم جان (اگه اسم رو اشتباه گفتم ببخش) خیلی خواستین... هیچی دیگه نمیگم و فقط محو تماشا میشم... بعله
آره ولی مشکلم همین هم هست دوست دارم با من اخت بشه با هم باشیم نه اینکه یکی هم نوعش باشه با هم سرگرم بشن
پیتر همین دوماهه خیلی بهم عادت کرده باهام خو گرفته هر وقت گرسنه است صدام می کنه اگه تو زاویه دیدش نباشم میاد اینور می شینه منو ببینه بعضی وقت ها تا نشینم قربون صدقه اش نرم می خوابه نمیاد غذا بخوره
بهار جان اگر دختر اوردی فکر تنظیم خانواده ی دوشوار و موشکل شون هم باشیا !!
مـــــــریـــــــــــــــ م اینا چلوندن و له کردن دارنـــــــــاااااا
از طرف من با تمـــــــــام توان ممکن فشارشون بــــــــــده!![]()
iهیچ وقت این خودخواهی رو درحق خوکچه نکن من از وقتی ژولی رو آوردم هپی شادتره هنوزم به من وابسته است هنوزم دوست داره بغلش کنم و توی بغلم ولو شه دستم رو بلیسه اونطوری نیست که کلا بی خیال من شده باشه الانم که بالا آواره هستم خیلی کارجالبی میکنن می گن اثاث خونه به صاب خونه می ره من یه عادتی دارم مثلا سرسفره به مامانم نگاه می کنم می گه چیه اب می خوای :D الان اینا هم اینطوری شدن یه دفه فکرکن صبح چشمات رو بازکنی ببینی فیس تو فیس یه خوکچه هستیآره ولی مشکلم همین هم هست دوست دارم با من اخت بشه با هم باشیم نه اینکه یکی هم نوعش باشه با هم سرگرم بشن
پیتر همین دوماهه خیلی بهم عادت کرده باهام خو گرفته هر وقت گرسنه است صدام می کنه اگه تو زاویه دیدش نباشم میاد اینور می شینه منو ببینه بعضی وقت ها تا نشینم قربون صدقه اش نرم می خوابه نمیاد غذا بخورهاینقدر زل می زنه که من بیدارشم بلند شم برم براشون خوراکی بیارم :smile 4
یعنی توی خانه آزادن؟ کاش می شد منم پیتر و آزاد بذارم اما نمی شه میترسم بره اینور و اونور فسقلیه گم می شهiهیچ وقت این خودخواهی رو درحق خوکچه نکن من از وقتی ژولی رو آوردم هپی شادتره هنوزم به من وابسته است هنوزم دوست داره بغلش کنم و توی بغلم ولو شه دستم رو بلیسه اونطوری نیست که کلا بی خیال من شده باشه الانم که بالا آواره هستم خیلی کارجالبی میکنن می گن اثاث خونه به صاب خونه می ره من یه عادتی دارم مثلا سرسفره به مامانم نگاه می کنم می گه چیه اب می خوای :D الان اینا هم اینطوری شدن یه دفه فکرکن صبح چشمات رو بازکنی ببینی فیس تو فیس یه خوکچه هستیاینقدر زل می زنه که من بیدارشم بلند شم برم براشون خوراکی بیارم :smile 4
نه توی کل خونه ازاد نیستن بالا که الان اواره هستیم توی یک اتاق رو مثل سنگر درست کردمانواع تیر و تخته و اینها گذاشتم مکانهایی که ممکنه برن لاش و اونجا آزاد می شن و به هیچ عنوان پاشون طرف یک متری در اتاق نمی زارن هیچ وقت پایین هم کهخوب خونه خودمونه و بازم آزادی هست به همین شکل قبلا که اتاقم یکی بود و ژولی هم نبود تمام سوراخ سنبه هار و ایمن سازی کرده بودم هپی آزاد بود الانم که پارتیشن زدم وسط اتاق زیر میز کامپیوتر رو خیلی دوست داره براشون مبل درست کردم گذاشتم و بازهم مکانهای خطرناک رو سنگر بندی کردم و چون خوب جای مشخصی رو اباد می کنن اونجا رو ایمن می کنم و دیگه از بابت تمییزی مشکلی ندارم
سلامممممممممممممممممممممم
وای خوب شد اومدید اینجا سوت و کور شده بود
به به چه آقا پسرای خوشمزه ای چقدر بزرگ شده
منم عکس های پیتر رو نگه داشتم برا بزرگی هاش
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کپی برداری از مطالب اختصاصی انجمن پارسی پت با ذکر منبع و لینک مستقیم بلا مانع است.