دایی جون ، خاله جون تکون نخوریدا.. الان میرم بیرون ...
مامانی قول میدم دیگه پسر خوبی باشم! آشتی؟
نمی ترسی؟اگه راست میگی برو چندسال دیگه بیا.
آسته آسته ! الان حالش رو میگیرم .
خوب پس فلسفه اش اینه؟ حالا فهمیدم .
داداشی مثل اینکه باید یه اتاق خواب بزرگتر دست و پا کنیم .
آخیش چه برکه آب گرم خوبیه!!
کی منو از خواب بیدار کرده ؟!!
خوب الان یه فن حسابی برات اجرا میکنم حالشو ببری !
![]()